شیرینی حفظ قرآن در هفت سالگی
محدثه وحیدی دختر هفتساله تبریزی است که توانست طی سه سال و نیم، حافظ قرآن شود و آیه نهایی که از سوره «مرسلات» بود را در سالروز شهادت حضرت زینب(س)، حفظ و به امامرضا(ع) تقدیم کرد. قبل از اینکه تولیت آستان قدس، حجتالاسلام رئیسی با او دیداری داشتهباشد، توانستم گفتگویی یکساعته با پدر و مادرش داشتهباشم. در این بین، از محدثه کوچک و این هدیه الهی پرسیدم: باتوجه به اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشتی، زیباترین سورهای که از قرآن حفظ کردی کدام بود؟ بدون مکث جواب داد: سوره «نور» را خیلی دوست داشتم و همیشه با خودم تکرار میکردم.
خانم شوقی، شاید بعد از اطلاع مردم از این خبر خوب، خیلیها بهخصوص جامعه بانوان به شما بهعنوان یک مادر نمونه «احسنت» بگویند و دوست داشتهباشند بدانند چگونه چنین کودک صالحی را پرورش دادید.
حقیقتش این است که من این را موهبت خدا میدانم و چیزی جز لطف خدا شامل من و دو دخترم نشد. ما خودمان مسلمانیم و سعی کردیم با همان آموزههای دینی، دخترها را بزرگ کنیم.
اما خود من و خیلی از دیگر بانوان دوست داریم بدانیم در این هفت سال چطور توانستید به کودکی که سواد خواندن و نوشتن هم نداشت قرآن بیاموزید.
من متولد۱۳۶۰ هستم. دو دختر دارم. اولی یعنی فاطمه متولد۱۳۸۱ و حافظ ۲۵جزء قرآن است و محدثه هم در سال۱۳۸۸ متولد شد و حافظ کل قرآن شدهاست. یادم هست زمانی که فاطمه کلاس دوم دبستان بود، به ما گفتند این دختر نخبه علمی است. پس به مدرسه تیزهوشان ببریدش. همان وقت، من و پدرش فکر کردیم چرا تیزهوشان؟ بیاییم و با او قرآن کار کنیم. همین شد که فاطمه شروع به حفظ قرآن کرد. یادم هست محدثه بیشتر از دو سال و نیم نداشت که دیدم سوره «نبأ» را میخواند.
یعنی از خواهرش یاد گرفتهبود؟
نه، ما اصلا آن زمان به فکر قرآنآموزی به محدثه نبودیم، اما چون سیدی آموزشی مدام در خانه پخش میشد، گویا ذهن او هم آیات را حفظ کردهبود.
یعنی اولین سورهای که آموخت نبأ بود؟
بله، اما پس و پیش میخواند. همچنین کوچک بود و نمیتوانست کلمات را خوب تکرار کند. همین امر فضای شاد و زیبایی در خانه ما ایجاد کردهبود.
آقای وحیدی، آیا خودتان سابقه حفظ و قرائت دارید؟
من کارمند دانشگاه هستم و در قسمت پژوهش کار میکنم. خودم قرآن میخوانم، ولی آنطور نبوده که بتوانم جزئی را حفظ کنم.
در خانوادهتان کسی هم حافظ است؟
نه، اگر منظورتان پدر و مادر است که هیچکدام حافظ نیستند، اما برادرخانمم قاری هستند. نکتهای که وجود دارد این است که ما یک جهاد قرآنی در خانوادهمان به راه انداختیم و سعی کردیم تمام بچههای اقوام را به سمت حفظ و قرائت هدایت کنیم. الان هم هرکدام تعدادی از جزءها را حفظ کردهاند.
مقداری درمورد این جهاد قرآنی توضیح میدهید؟
ببینید، همه ما این روزها معضلات جامعه را میبینیم و هیچکس نمیتواند ادعا کند که از آن دور است. پس چه چیزی بهتر از دینداری میتواند بچههای ما را حفظ کند؟ پیامبراکرم(ص) گفتهاند: من در بین شما دو چیز را به امانت میگذارم، یکی قرآن و دیگری اهلبیت(ع). پس اگر به این مسئله فکر کنید، میبینید که اگر ما همین دو چیز ارزشمند را برای بچههایمان به امانت بگذاریم، خیال خودمان راحت خواهد شد. من گاهی مسائلی از طرف خانوادهها میبینم که تعجب میکنم. مگر قرآن فقط برای مجلس روضه یا عزاداری باید خواندهشود؟! گاهی میبینم که خانوادهها بدون هیچ تحقیقی، تبلت و اینترنت را در اختیار بچههای سادهدلشان میگذارند. خب، این کودک یا نوجوان که نمیداند چقدر این ابزار میتواند برایش مضر باشد. هماکنون ۸۰درصد مشکلات ما از فضای مجازی نشئت میگیرد.
یکی از نکتههای مهم در تربیت و زندگی شما این است که شاید خیلیها گمان میبرند فقط خانوادههایی که تحصیلات حوزوی دارند میتوانند روی بچهها کار کنند، اما شما با اینکه کارمند فرهنگی هستید، از عهده این امر بهخوبی بر آمدهاید.
حضرت آقا خواستند در کشورمان حافظان بیشتری تربیت کنیم. شما تصور کنید اگر در هر خانواده یک حافظ و قاری وجود داشتهباشد، چه جامعهای خواهیمداشت! به گمانم، این قصور تا اندازهای از خودمان صورت گرفتهاست. من و همسرم برای تربیت بچهها وقت گذاشتیم، برنامهریزی کردیم و سعی کردیم برنامههای تکراری را حذف کنیم.
منظورتان از برنامه تکراری چیست؟
مثلا همین برنامههای تلویزیونی را میگویم. یعنی چه که مدام صدای تلویزیونی در خانه پخش شود؟ چرا خانوادههای ما به این فکر نمیکنند که تماشا کردن یک برنامه تکراری هیچ سودی ندارد؟ این یکجور عمر تلفکردن واضح است. هرروز زندگی خانواده ما برنامهریزی داشت. من و خانمم برای تربیت محدثه از کودکی به او آموزش دادیم.
در این سالها، چقدر از برکات قرآن در آسایش و آرامش زندگی بهرهمند شدهاید؟
اصلا در این مورد که نمیتوانم مثال بزنم. تمام زندگی ما به برکت قرآن در سایه آرامش است. ما در همین جامعه زندگی میکنیم، اما استرسهای معمول را نداریم. یکجور همدلی در خانه ما وجود دارد. کسی به دیگری بیاحترامی نمیکند. شاید گاهی مشکلات اقتصادی هم وجود داشتهباشد، اما خداوند خودش گرهگشایی میکند.
خانم شوقی، کسانی نبودند که به شما خرده بگیرند و بگویند نباید به کودک کمتر از هفتسال آموزش فشرده داد؟ مثلا نمیگفتند که او باید بازی کند و به قولی، خودش بزرگ میشود و همهچیز را یاد میگیرد؟
اتفاقا این حرف هم به ما زده شد، اما مرحوم حاجمحمد غفراننیا که استاد محدثه بودند و در تبریز موسسه قرآنی داشتند، از ما خواستند و گفتند این کار را حتما مستمر انجام دهیم. متاسفانه مراکز آموزشی نظرشان این است که بچهها ابتدا سواد خواندن و نوشتن را بیاموزند، بعد در زمینه قرآن کار کنند، اما ما ثابت کردیم که این کار میشود.
در این سالها برنامه قرآنیتان چطور بود؟
ما دقیقا از دی۹۱ که محدثه حدودا سه سال و نیم داشت، برنامه قرآنیمان را شروع کردیم. ابتدا سطربهسطر کار میکردیم. کمکم یک سطر اضافه کردیم. محدثه جزء۳۰ را طی هشتماه تمام کرد، اما از جزء پنج، شروع کردیم به صفحهای کارکردن.
محدثه در آن سن خسته نشد؟
اتقاقا یادم هست مرحوم غفراننیا روز اول نگران شدند. به من تلفن زدند و گفتند محدثه برای یک صفحه حفظکردن مشکلی نداشت؟ کارش سخت نبود؟ من هم جواب دادم الحمدلله خیلی خوب بود.
یعنی خیلی راحت حفظ کرد؟
به آن راحتی که فکر کنید نه. شاید چون در ایام بارداری و در دوران شیرخوارگی مدام صدای قرآن را شنیدهبود، حفظ برایش راحت شدهبود. مثلا اینطور نبود که تمام صفحات را زود یاد بگیرد. بعضیها را با تاخیر حفظ میشد.
روزی چند ساعت با هم حفظ کار میکردید؟
روزی ۱۰ساعت غالبا.کار با بچه سهساله آسان نیست. او اوایل برخی کلمات را حتی نمیتوانست خوب در دهان بچرخاند. من مجبور بودم مدام تکرار کنم. آنقدر تکرار میکردم که تازه میتوانست ادا کند، اما تمام کارمان برنامهریزیشده بود؛ یعنی ظرف تقریبا ۲۰روز، یک جزء را تمام میکردیم.
هیچوقت نخواستید کار را در بین راه رها کنید؟
این کار خیلی شیرین است؛ یعنی هرچه بچه جلوتر میرود، اشتیاق پدر و مادر هم همزمان زیاد میشود. اینطور نبود که من هیچ کار دیگری نکنم. مشغول کارهای خانه بودم و محدثه هم مثل تمام بچهها که اطراف مادرشان میچرخند کنارم بود، اما همزمان، با هم قرآن کار میکردیم. آنقدر تکرار میکردم که خودش هم با من میخواند.
برنامههای قرآنی به دیگر برنامههایتان لطمه نزد؟
گفتم که. ما ۲۰روز برنامه فشرده داشتیم و ۱۰روز آخر ماه را به دیگر کارهایمان میرسیدیم. اتفاقا خیلی هم زندگیمان نظم پیدا کردهبود. در این ایام، مسافرتهای دستهجمعی و خانوادگی زیادی رفتیم. اگر برنامهای آخر هفتهها بود، حتما شرکت کردیم. اصلا اینطور نبود که خودمان را در خانه حبس کنیم و فقط قرآن کار کنیم. البته به برکت قرآن، زندگیمان هم شیرین شدهاست.
کدام سوره را از همه سختتر یاد گرفت؟
سوره «صافات» را کمی با مشکل و با صرف زمان بیشتری یاد گرفت.
کدام سوره را با ذوق و خیلیزود بلد شد؟
سوره نبأ را خیلی خوب یاد گرفت. یادم هست خیلی کوچک بود. در یک مجلس از او خواستند سورهای تلاوت کند. به او گفتم سوره «ناس» را بخواند، اما خودش شروع به تلاوت سوره نبأ کرد.
چه شد که تصمیم گرفتید کار حفظ آخرین آیات را در حرم امامرضا(ع) انجام دهید؟
استادش تاکید داشت که آخرین آیات را نگهدارید و حتما در یک مکان زیارتی تمام کنید. من هم ۱۴آیه آخر را نگه داشتم و الحمدلله امامرضا(ع) به واسطه خدامی که در دهه «کرامت» به تبریز آمدند و با ما آشنا شدند، خانوادهمان را طلبیدند و ۱۳ آیه آخری را شب ۱۳رجب حفظ کرد. آخرین آیه سوره «مرسلات» را هم در ۱۵رجب تمام کرد. حدود ۴۰خادم از او تست گرفتند و حفظ محدثه را تایید کردند.
چرا حرم امامرضا(ع)؟
چند سال پیش، پدر محدثه به مشهد آمد و قرآنی را به عنوان هدیه برایش به تبریز آورد. محدثه حفظ را با همان قرآن انجام داد. حالا هم فکر میکنم چیزی جز عنایت امامرضا(ع) نبود که آخرین کلمات حفظش را رو به گنبد انجام داد. البته استادش، آقای غفراننیا، از ما خواستهبود که حفظ کامل را در یکی از مکانهای متبرکه انجام دهیم.
برای آینده چه برنامهای دارید؟
از محدثه که میپرسند دوست دارد در آینده چهکاره شود، جواب میدهد: معلم خواهمشد؛ اما خود ما خیلی دوست داریم شبیه استاد جواد فروغی، مبلغی در دنیای اسلام شود و به زبانهای مختلف خارجی احاطه پیدا کند و بتواند صدای شیعه را به گوش تمام دنیا برساند. تمام بازی محدثه در دوران کودکیاش این بود که عروسکها را دورش میچید و به آنها قرآن یاد میداد.
محدثه عزیز، دوست داریم مصاحبه را با حرفهای خودت تمام کنیم. بعد از حفظ کامل، رو به امامرضا(ع) از خدا چه خواستی؟
من دوست دارم به زیارت امامحسین(ع) بروم.
روزهایی که به حفظ مشغول بودی، هنوز سواد خواندن و نوشتن نداشتی. به نظرت، زیباترین آیهای که یاد گرفتی کدام بود؟
من سوره «نور» را دوست داشتم و بارها تکرار میکردم.