چندی پیش، سعادتی نصیب حالم شد تا در نشستی تخصصی در خصوص رسانه ها و مطبوعات رو به خاموشی حضور داشته باشم، جلسه ای خوب که باید در وهله نخست شاکر خالق واحد، و سپاسگزار خالقان این نشست تخصصی و تلاش های شان بود و شد.... آری در شرایط فعلی و عصری که روزانه خبرهای متعددی در خصوص دغدغه های اصلی و مشکلات گریبانگیر مطبوعات و رسانه ها در فضاهای متعدد مجازی و حقیقی منتشر می شود یا به گوش می رسد، و نیز بر اساس فراگرفته های خود از این نشست اثربخش، هیچ ابزاری را سراغ ندارم که مهم تر از تفکر و اندیشه باشد تا با این برداشت ذهنی خود، به راحتی بر این اقرار کنم که اگر این ابزار مهم، کارساز نبوده، نشان از آن است که آن را عملیاتی ننموده ایم و محقق اش نساخته ایم.
آری سخن از رسانه و تعبیرهای متفاوت و متعدد از صاحب نظران این حوزه است و مشکلاتی که رسانه های مان روزانه با ابتلا به آن، دست و پنجه نرم می کنند تا وجودشان را مستحکم و مستحکم تر بسازند، رسانه ای که بنده به عنوان عضو کوچکی از این عرصه، آن را در هر تفکر و اندیشه مثبت و اثرهای لحظه ای و مانایش تعریف می کنم و همه این دردهای متورم شده در حال شیوع را از رسانه ها می بینم و بس. چرا که به استناد تعاریف متعدد ارایه شده در این زمینه، رسانه های فعلی به مانند پزشکان حاذق مانده در خوابند که به موقع نتوانسته اند درد، بیماری و نیازهای مخاطبان شان را شناسایی کرده، و تشخیص دهند و شیوه های بالینی و مراحل درمانی متناسب با آن بیماری را در پیش بگیرند. البته ناگفته نماند که این نیز، ناشی از کم رنگ شدن تعهد و پای بندی به آن جایگاه غیر قابل تصور برای ما و رسالت اصیل فرهیختگان این عرصه است، زیرا همان گونه که واقفیم و بر آن ادعا داریم، تحول و تغییر مثبت در هر جامعه ای، مدیون و مرهون بیداری رسانه هاست. بی شک تأمل بر علل و ریشه های این مشکلات مبتلا به آن، نشان از این است که ما نه پزشک حاذق، بیدار و بصیر بوده ایم!!، نه باغبان و دوستدار رشد و نمو گل های شکوفا و پیچان معطر به رنگ و بوی بالندگی و نمو!!! ... که اگر چنان بودیم، در همین لحظه و لحظاتی پیش، شاهد علف های هرز پیچک شده به ریشه درختان تنومند، گل های تازه شکفته و میوه های رسیده، و نا رسیده یا رشد یافته و خواهان تکامل و تعامل نمی بودیم!!.. پس با این اوصاف و اوضاع مشهود و مسلّم، بجاست که به جای صحبت از بحران و حذف صورت مسئله، به تولید فکر برای مانایی رسانه ها و مطبوعات و پیدا کردن راهی تازه و منقّش و مزیّن به تکنولوژی های روز و بهره گیری از آن ها در این حوزه باشیم. چرا که یقین دارم دهه های آتی هم بالأخره روزی و جایی برای اثبات دانسته های شان به مطبوعات و رسانه های چاپی نیاز خواهند داشت، هر چند که این احتمال بعید به نظر آید!!! یاد مان باشد روزگاری نه چندان دور، شهروندان هر یک از ما روزنامه ها را امینِ خود می دانستند و به چشم یک منبع موثق بر آن می نگریستند، و البته امروز نیز با اندکی تخفیف، چنین هم می پندارند و می نگرند، ما همان درخت تنومند در دسترس تبرهای تیز و سنگ اندازی های رهگذران در حال گذر، چنگ های کودکان در حال بازی و شیطنت ایم که یکی با تبر تیزش تیشه به ریشه و تنه آن می زند، یکی با سنگ های ریز و درشت، شاخه و ساقه آن می شکند و یکی با کارد و چاقویی تیز یا کُند یادگاری بر آن حک می کند. آری، همان درختی که با یک هسته در زیر خاک، رشد خود را آغاز می کند و با تابش خورشید و جاری شدن آب زلال و شفاف، مراحل بالندگی و رشد و سرافرازی خود را سپری کرده، و سایه بان و پناهگاهی مستحکم بر هر یک از رهگذران متّکی به خود می شود و آن ها را مهمان خود می سازد و بعد از خشک شدن نیز هیمه ای می شود بر آتش افروخته آنان و مغزی می شود در میان مدادهای چوبی و رنگی شان..... آری... چه بخواهیم، چه نخواهیم....این حیات در چرخش بوده، و است و خواهد بود، پس به جای حذف آن، صورت مسئله هایش را حل کنیم!!! صورت مسئله هایی که نشانه های طبیعی و متعدد برای حل را در بطن خود، محرز و مشهود ساخته، و می سازد!!
مریم خدابخش؛ خبرنگار و عضو هیئت مدیره خانه مطبوعات و رسانه های استان