photo 2019 03 06 11 10 10


لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی فعالیت اصلی خود را شروع کرده و از چه سالی وارد سینما شده اید؟


بنده محسن بیژن پور بازیگر و طراح صحنه هستم از 18 سالگی به طور حرفه ایی وارد سینما و بازیگری شده ام و خوشبختانه از بدو ورود به دنیای هنر به صورت حرفه

ایی وارد کار شده ام و تحصیلاتم نیز در حوزه بازیگری می باشد و از دانشگاه سراسری تهران فارغ التحصیل شده ام و همیشه نیز تلاشم بر این بوده است که در کارهای خوب

حضور داشته باشم درست است شاید در اول کار مدتی مجبور باشی و مسیر انتخاب کار حرفه ایی در دست تو نباشد و به خاطر رزومه کارهای سطح پایین را قبول کنی اما خدا

را شکر از بابت من مسیر بین تجربه و رزومه کم بوده است و همیشه هم تلاشم این بوده است که در کارهای خوب هنری چه از لحاظ بار هنری و چه از لحاظ بار مالی و

مادی حضور داشته باشم هر چند در درجه اول قبل از ویژگی های مادی نوع خود کار و بار هنری آن برایم مهم تر بوده اما همیشه در انتخاب هایم خیلی دقت میکنم و چیزهایی

که برایم در الویت است در درجه اول فیلم نامه، و در اولویت دوم گروه هنری که با آن ها همکاری میکنم چون همیشه باید حرفه ایی باشی و با افراد حرفه ایی کار کنی تا

کاری را که ارائه می دهی حرفه ایی باشد و خودت نیز تجربه هنری کسب بکنی.


میتوانید بحث مالی کار را بیشتر شفاف سازی کنید؟


 ببینید، شاید در تبریز با افرادی کار کنیم که این افراد، افرادی تازه ورود به دنیای هنر باشند مثلا در مقام کسانی که وارد حوزه کارگردانی می شوند به من بگویند استاد دوست

داریم طراح صحنه شما باشید اما در هزینه کار با شما مشکل داریم و نمیتوانیم هزینه شما را تامین کنیم بخصوص اگر در حوزه فیلم کوتاه باشد که از لحاظ مالی هیچ حمایتی

نمی شوند و اگر حمایت بشوند آن هم در حد کمی است و طرف مجبور باشد تا سرمایه گذاری فیلم کوتاه را خود به تنهایی بر عهده بگیرد برای همین در بحث همکاری با

همچنین افرادی بحث مالی چندان برایم در اولویت نمی باشد و تنها چیزی که برایم در اولویت است این است که من نیز در این پروژه در کنار دوستان حضور داشته باشم تا کار

تمیزی تحویل داده شود تا برای فرد نیز از لحاظ کاری و رزومه تجربه ی خوبی باشد.


پس میتوان نتیجه گرفت استعداد طرف مقابل برای شما در اولویت هست تا بار مالی کار؟


صدرصد، من زمانی که با برادران ارک کار میکردم خودم به آنها پیشنهاد همکاری دادم چوم از پتانسیل کاری و استعدادی آنها اطلاع داشته و به موفقیت کاری آنها ایمان داشتم

و اولین همکاری که با برادران ارک داشتم فیلم سینمایی "سویوق" به زبان ترکی بود زمانی که فیلم نامه را خواندم متوجه شدم که از فیلم نامه قوی برخوردار می باشد

و به خاطر پتانسیل بالایی که برادران ارک داشتند و مطمعن بودم که حتما موفق خواهند شد، هرچ چند در اول کار از لحاظ مالی خیلی با واهمه با من صحبت می کردند و با

مبلغ بسیار کمی در حدود 50 میلیون تومان می خواستند که یک کار سینمایی را شروع کنند که در واقعیت امری امکان پذیر نمی باشد اما چه من و چه افراد بزرگواری از

قبیل حمید مهرافروز(مدیر تصویر بردار) و جناب حسن سلمانی(صداگذاری) و سرکار خانم نسرین مرادی و ناصر هاشمی در بازیگری، کلا همه دست به دست هم دادیم تا به

خاطر استعداد بالای این دو برادر بهترین همکاری را داشته باشیم و با جان و دل کار کنیم و همچنین این فیلم نیز توانست تا به عنوان اولین فیلم سینمایی به زبان ترکی در چند

جشنواره داخلی و حتی خارجی آمریکا و کانادا شرکت کند و تندیس جشنواره ایی این فیلم نیز در موزه خانه سینما موجود است که توسط برادران ارک به موزه سینما تقدیم شده

است و تنهاترین هدف من و دوستان در شروع پروژه ارتقا هنر و سینمای تبریز به زبان ترکی بدون هیچ گونه سیاست در پشت پرده و جدا از هرگونه سیاست و جو سازی های

معمول بوده است چرا که زمانی که ما در این آب و خاک، تبریز زندگی می کنیم باید بتوانیم کاری با محتوای بومی به مردم ارئه کنیم و در جامعه امروزی ما شاهد اتفاقاتی

زیادی هستیم که می توان آنها را به زبان مادری و ترکی خود بازتاب دهیم.


شما بیشتر در تهران فعالیت هنری دارید یا تبریز؟


در دو،سه سال قبل یعنی تا زمانی که من در تبریز در حال رشد بودم از سن 20 سالگی تا به امروز، چه من و چه تعداد بسیاری از دوستان ملاک بر حرفه ایی بودن و تحصیل

کرده بودن در این رشته بوده است، تلاش بر این داشتیم که به تنهایی باعث پیشرفت در هنر شهر خود شویم و با تمام اذیت ها و زجرهایی که در این شهر متحمل می شویم

اینجا بمانیم و اینجا کار کنیم تا باعث پیشرفت شهر خود شویم تا نام هنر تبریز بر سر زبان ها باشد اما در آخر کار با این که صاحب نیت خیر بودیم و میخواستیم با جان دل و با

کار کردن درست و حرفه ایی اسم تبریز بر سر زبان ها باشد متاسفانه با وجود این همه تلاش خیرخواهانه شاهد نارضایتی مسئولین، چه دوستان و چه افراد متولی کار هنری

بوده ایم به گونه ایی که دیگر از این ناملایمت ها خسته شدیم یا بهتر بگویم ما را خسته کردند از جمله دوستان صمیمی و عزیزی که در تبریز کار کردیم می توانم به شهاب

عباسی و رضا رشیدپور عزیز و خیلی های دیگر مثل جناب رضا ناجی که اصالتا تبریزی هستند اما در تهران کار و زندگی می کنند اشاره کرد که از تبریز به تهران مهاجرت

کرده اند در حالی که متاسفانه واقعیت این است که سرچشمه و شروع کار آنها از تبریز بوده است اما باید اعتراف کنیم که در اینجا سیاست به گونه ای دیگر می باشد. حقیقت

آن است که در اینجا به قدری باعث آزار و اذیت هنرمند می شوند و به قدری از لحاظ مالی در فشار مالی قرار می دهند و از لحاظ قرارداد به قدری او را در تنگنا قرار می

دهند که هنرمند را مجبور به فرار از تبریز، خود شهر مادری هنرمند می کنند یعنی باید به طور کامل و رک اعتراف کنم که تا به امروز در تبریز برای بالا بردن هنر تبریز

مقاومت کرده و دوام آورده ایم اما گویا سیاست اینجا از روز اول برعکس بوده است.

پس میتوان ادعا کرد که شما با دیدگاه ماندن و ساختن وارد عرصه هنری تبریز شده اید اما واقعیت قصه ماندن و سوختن بود؟


بله، دقیقا این گونه است، یعنی اگر کسی در هنر تبریز بماند نابود خواهد شد که یا باید سراغ شغل دیگری باشد و هنر برای او یک تفریح و در حد دل مشغولی باشد که بتواند از

طریق هنر در چشم بوده و خود را به رخ مردم بکشد. واقعیت داستان هنر تبریز اینگونه است که افرادی که از تبریز مهاجرت کرده اند در تهران نیز همان بوده اند که قبلا در

تبریز بوده اند و حضور در تهران باعث تزریق هیچ سواد جدیدی به آنها نشده است.تیپ، شخصیت و بازی و هر چیزی را فکر بکنید به آنها اضافه نکرده اند آنها کسانی هستند

که در زمانی که در شهر خود بوده اند به آنها هیچ ارزش خاصی به عنوان هنرمند قائل نشده اند یعنی به هیچ کدام از هنرمندان بومی تبریز ارزشی قائل نشده و نخواهند شد اما

وقتی کسی از تهران بیاید و استعداد و توانایی هنرمند بومی را کشف بکند و او را وارد عرصه هنری تهران بکند و به یک چهره تبدیل شود دیگر برای مسئولان آن آدم قبلی

نیست بلکه برای آنها فرد دیگری است اما واقعیت این است که آن هنرمند که حالا به یک چهره تبدیل شده است در تهرانی همان فرد با استعدادی است که قبلا در تبریز بوده

است و تنها تفاوتی که حالا در این بین وجود دارد تغییر دیدگاه مسئول بومی به آن هنرمند است که حالا در دیدگاه او به یک استوره تبدیل شده است و آن مسئول گرامی زمانی

که هنرمند چهره در تبریز بود و قدر او را نمی دانست حالا به آن فرد برای حضور در تبریز التماس می کند هرچند در حالت خوش بینانه شاید این تصور شود 50 درصد

سیاست موجود در قبال هنرمند تبریزی عمدی است که او را در فشار شدید کاری قرار بدهند و حتی به گونه ایی که با ندادن پول هنرمند او را مجبور به فرار به تهران بکنند که

صرفا اسم پایتخت در سراسر ایران بر سر زبان ها باشد گویی که در اینجا گفته اند و نوشته اند که تبریز باید در حد نصاب 40 قرار گیرد و نباید از آن فراتر رود و چرا اصلا

  تبریز باید بتواند فراتر از این حد نصاب باشد همیشه قانون بر این بوده است تا اسم هنر پایتخت بر سر زبان ها باشد، نقاشی تهران، گرافیک تهران، صنعت تهران و هر چیز

دیگر که بتوان به آن فکر کرد و به قولی متاسفانه ایران یعنی تهران.

 

مصاحبه توسط: سارا راد اقدم

عکس توسط: احد جعفریان