لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی فعالیت اصلی خود را شروع کرده و از چه سالی وارد سینما شده اید؟
بنده محسن بیژن پور بازیگر و طراح صحنه هستم از 18 سالگی به طور حرفه ایی وارد سینما و بازیگری شده ام و خوشبختانه از بدو ورود به دنیای هنر به صورت حرفه
ایی وارد کار شده ام و تحصیلاتم نیز در حوزه بازیگری می باشد و از دانشگاه سراسری تهران فارغ التحصیل شده ام و همیشه نیز تلاشم بر این بوده است که در کارهای خوب
حضور داشته باشم درست است شاید در اول کار مدتی مجبور باشی و مسیر انتخاب کار حرفه ایی در دست تو نباشد و به خاطر رزومه کارهای سطح پایین را قبول کنی اما خدا
را شکر از بابت من مسیر بین تجربه و رزومه کم بوده است و همیشه هم تلاشم این بوده است که در کارهای خوب هنری چه از لحاظ بار هنری و چه از لحاظ بار مالی و
مادی حضور داشته باشم هر چند در درجه اول قبل از ویژگی های مادی نوع خود کار و بار هنری آن برایم مهم تر بوده اما همیشه در انتخاب هایم خیلی دقت میکنم و چیزهایی
که برایم در الویت است در درجه اول فیلم نامه، و در اولویت دوم گروه هنری که با آن ها همکاری میکنم چون همیشه باید حرفه ایی باشی و با افراد حرفه ایی کار کنی تا
کاری را که ارائه می دهی حرفه ایی باشد و خودت نیز تجربه هنری کسب بکنی.
میتوانید بحث مالی کار را بیشتر شفاف سازی کنید؟
ببینید، شاید در تبریز با افرادی کار کنیم که این افراد، افرادی تازه ورود به دنیای هنر باشند مثلا در مقام کسانی که وارد حوزه کارگردانی می شوند به من بگویند استاد دوست
داریم طراح صحنه شما باشید اما در هزینه کار با شما مشکل داریم و نمیتوانیم هزینه شما را تامین کنیم بخصوص اگر در حوزه فیلم کوتاه باشد که از لحاظ مالی هیچ حمایتی
نمی شوند و اگر حمایت بشوند آن هم در حد کمی است و طرف مجبور باشد تا سرمایه گذاری فیلم کوتاه را خود به تنهایی بر عهده بگیرد برای همین در بحث همکاری با
همچنین افرادی بحث مالی چندان برایم در اولویت نمی باشد و تنها چیزی که برایم در اولویت است این است که من نیز در این پروژه در کنار دوستان حضور داشته باشم تا کار
تمیزی تحویل داده شود تا برای فرد نیز از لحاظ کاری و رزومه تجربه ی خوبی باشد.
پس میتوان نتیجه گرفت استعداد طرف مقابل برای شما در اولویت هست تا بار مالی کار؟
صدرصد، من زمانی که با برادران ارک کار میکردم خودم به آنها پیشنهاد همکاری دادم چوم از پتانسیل کاری و استعدادی آنها اطلاع داشته و به موفقیت کاری آنها ایمان داشتم
و اولین همکاری که با برادران ارک داشتم فیلم سینمایی "سویوق" به زبان ترکی بود زمانی که فیلم نامه را خواندم متوجه شدم که از فیلم نامه قوی برخوردار می باشد
و به خاطر پتانسیل بالایی که برادران ارک داشتند و مطمعن بودم که حتما موفق خواهند شد، هرچ چند در اول کار از لحاظ مالی خیلی با واهمه با من صحبت می کردند و با
مبلغ بسیار کمی در حدود 50 میلیون تومان می خواستند که یک کار سینمایی را شروع کنند که در واقعیت امری امکان پذیر نمی باشد اما چه من و چه افراد بزرگواری از
قبیل حمید مهرافروز(مدیر تصویر بردار) و جناب حسن سلمانی(صداگذاری) و سرکار خانم نسرین مرادی و ناصر هاشمی در بازیگری، کلا همه دست به دست هم دادیم تا به
خاطر استعداد بالای این دو برادر بهترین همکاری را داشته باشیم و با جان و دل کار کنیم و همچنین این فیلم نیز توانست تا به عنوان اولین فیلم سینمایی به زبان ترکی در چند
جشنواره داخلی و حتی خارجی آمریکا و کانادا شرکت کند و تندیس جشنواره ایی این فیلم نیز در موزه خانه سینما موجود است که توسط برادران ارک به موزه سینما تقدیم شده
است و تنهاترین هدف من و دوستان در شروع پروژه ارتقا هنر و سینمای تبریز به زبان ترکی بدون هیچ گونه سیاست در پشت پرده و جدا از هرگونه سیاست و جو سازی های
معمول بوده است چرا که زمانی که ما در این آب و خاک، تبریز زندگی می کنیم باید بتوانیم کاری با محتوای بومی به مردم ارئه کنیم و در جامعه امروزی ما شاهد اتفاقاتی
زیادی هستیم که می توان آنها را به زبان مادری و ترکی خود بازتاب دهیم.
شما بیشتر در تهران فعالیت هنری دارید یا تبریز؟
در دو،سه سال قبل یعنی تا زمانی که من در تبریز در حال رشد بودم از سن 20 سالگی تا به امروز، چه من و چه تعداد بسیاری از دوستان ملاک بر حرفه ایی بودن و تحصیل
کرده بودن در این رشته بوده است، تلاش بر این داشتیم که به تنهایی باعث پیشرفت در هنر شهر خود شویم و با تمام اذیت ها و زجرهایی که در این شهر متحمل می شویم
اینجا بمانیم و اینجا کار کنیم تا باعث پیشرفت شهر خود شویم تا نام هنر تبریز بر سر زبان ها باشد اما در آخر کار با این که صاحب نیت خیر بودیم و میخواستیم با جان دل و با
کار کردن درست و حرفه ایی اسم تبریز بر سر زبان ها باشد متاسفانه با وجود این همه تلاش خیرخواهانه شاهد نارضایتی مسئولین، چه دوستان و چه افراد متولی کار هنری
بوده ایم به گونه ایی که دیگر از این ناملایمت ها خسته شدیم یا بهتر بگویم ما را خسته کردند از جمله دوستان صمیمی و عزیزی که در تبریز کار کردیم می توانم به شهاب
عباسی و رضا رشیدپور عزیز و خیلی های دیگر مثل جناب رضا ناجی که اصالتا تبریزی هستند اما در تهران کار و زندگی می کنند اشاره کرد که از تبریز به تهران مهاجرت
کرده اند در حالی که متاسفانه واقعیت این است که سرچشمه و شروع کار آنها از تبریز بوده است اما باید اعتراف کنیم که در اینجا سیاست به گونه ای دیگر می باشد. حقیقت
آن است که در اینجا به قدری باعث آزار و اذیت هنرمند می شوند و به قدری از لحاظ مالی در فشار مالی قرار می دهند و از لحاظ قرارداد به قدری او را در تنگنا قرار می
دهند که هنرمند را مجبور به فرار از تبریز، خود شهر مادری هنرمند می کنند یعنی باید به طور کامل و رک اعتراف کنم که تا به امروز در تبریز برای بالا بردن هنر تبریز
مقاومت کرده و دوام آورده ایم اما گویا سیاست اینجا از روز اول برعکس بوده است.
پس میتوان ادعا کرد که شما با دیدگاه ماندن و ساختن وارد عرصه هنری تبریز شده اید اما واقعیت قصه ماندن و سوختن بود؟
بله، دقیقا این گونه است، یعنی اگر کسی در هنر تبریز بماند نابود خواهد شد که یا باید سراغ شغل دیگری باشد و هنر برای او یک تفریح و در حد دل مشغولی باشد که بتواند از
طریق هنر در چشم بوده و خود را به رخ مردم بکشد. واقعیت داستان هنر تبریز اینگونه است که افرادی که از تبریز مهاجرت کرده اند در تهران نیز همان بوده اند که قبلا در
تبریز بوده اند و حضور در تهران باعث تزریق هیچ سواد جدیدی به آنها نشده است.تیپ، شخصیت و بازی و هر چیزی را فکر بکنید به آنها اضافه نکرده اند آنها کسانی هستند
که در زمانی که در شهر خود بوده اند به آنها هیچ ارزش خاصی به عنوان هنرمند قائل نشده اند یعنی به هیچ کدام از هنرمندان بومی تبریز ارزشی قائل نشده و نخواهند شد اما
وقتی کسی از تهران بیاید و استعداد و توانایی هنرمند بومی را کشف بکند و او را وارد عرصه هنری تهران بکند و به یک چهره تبدیل شود دیگر برای مسئولان آن آدم قبلی
نیست بلکه برای آنها فرد دیگری است اما واقعیت این است که آن هنرمند که حالا به یک چهره تبدیل شده است در تهرانی همان فرد با استعدادی است که قبلا در تبریز بوده
است و تنها تفاوتی که حالا در این بین وجود دارد تغییر دیدگاه مسئول بومی به آن هنرمند است که حالا در دیدگاه او به یک استوره تبدیل شده است و آن مسئول گرامی زمانی
که هنرمند چهره در تبریز بود و قدر او را نمی دانست حالا به آن فرد برای حضور در تبریز التماس می کند هرچند در حالت خوش بینانه شاید این تصور شود 50 درصد
سیاست موجود در قبال هنرمند تبریزی عمدی است که او را در فشار شدید کاری قرار بدهند و حتی به گونه ایی که با ندادن پول هنرمند او را مجبور به فرار به تهران بکنند که
صرفا اسم پایتخت در سراسر ایران بر سر زبان ها باشد گویی که در اینجا گفته اند و نوشته اند که تبریز باید در حد نصاب 40 قرار گیرد و نباید از آن فراتر رود و چرا اصلا
تبریز باید بتواند فراتر از این حد نصاب باشد همیشه قانون بر این بوده است تا اسم هنر پایتخت بر سر زبان ها باشد، نقاشی تهران، گرافیک تهران، صنعت تهران و هر چیز
دیگر که بتوان به آن فکر کرد و به قولی متاسفانه ایران یعنی تهران.
مصاحبه توسط: سارا راد اقدم
عکس توسط: احد جعفریان
اجراخوانی:تماشاچی محکوم به اعدام نوشته ماتئی ویسنی یک به تهیه کنندگی وکارگردانی:امیراسدزاده در ۲۳و۲۴خردادماه ساعت ۱۷در پردیس شهرزاد برروی صحنه میرود
اسامی عوامل:
دستیارکارگردان:ملیساافتخاری
منشی صحنه:مهنیا قاسمی
مدیرروابط:پریساسلطانی
عکاسان:نسیم منصورنیا زهراعبدی.پریساسلطانی
مجری گریم:پروانه نظری
نقشخوانان:
امین ابراهیمی.امیررضاملازاده،
شیدانظری،سحرگلی زاده،سیدجلال حسینی،زهره حسینی،امیرمحمدآراد،زهرارضایی،محمدرضاحیدریان،محمدرشیدی،علیرضانیکخو،محمدحسین توحیدی
امیراسدزاده در ادامه عنوان کرد:این نمایش یک طنز سیاه است که در آسایشگاه دیوانه ها اتفاق می افتد دیوانه هاخودشان وتماشاچیان را محاکمه میکنند
کدام سریال ماه رمضان محبوبتر است؟
بررسی در تعداد بازدیدهای سریالها در یک اپلیکیشن موبایلی که از طریق سایت هم در دسترس است میتواند به طورتقریبی پربینندهترین سریال ماه رمضان امسال را مشخص کند.
به گزارش خبرگزاری شهریار پرس ،سریالهای مناسبتی همیشه برگ برنده مدیران شبکههای مختلف برای نشان دادن پرمخاطب بودن شبکهشان هستند. در سالهای اوج سریال مناسبتیسازی معمولا یکی از سریالها بیشتر از بقیه گل میکرد و گاهی بعد از پایان ماه مبارک مصاحبهای منتشر میشد از یک مسوول در نیروی انتظامی که از خلوت شدن خیابانها در ساعت پخش آن سریال میگفتند. سریالی که اکثرا هم طنز بودند.
حالا اما چند سالی است که سریال طنز در سبد سریالهای ماه رمضان جای چندانی ندارد. یا طنز ساختن سخت شده یا خنداندن مردم؛ هرچه هست آخرین سریال طنزی که در ماه رمضان پخش شده مربوط به سه سال پیش است. امسال هم سه شبکه سریال مناسبتی دارند و هر سه هم ملودرام؛ اجتماعی و تاریخی. اولی از خیانت در امانت میگوید، دومی دوز ماجراهای عشقیاش بالاتر است و در کنارش از کارآفرینی هم حرف میزند و سومی در بستر روایت بخشی از تاریخ، عشق را روایت میکند. هر کدام هم در این زمانه کم شدن مخاطب تلویزیون طرفداران خاص خودشان را دارند.
اما کدام سریال پربینندهتر است؟ معمولا منبع آماری دقیقی برای بررسی این موضوع وجود ندارد. احتمالا با پایان ماه رمضان روابط عمومی تلویزیون آماری منتشر میکند و طبق آمارش معمولا بیش از ۵۰درصد مردم سریالهای ماه رمضان را دیدهاند و براساس همان آمار یکی از سریالها لقب پربینندهترین را به خود اختصاص میدهد. آماری که فقط خود تلویزیون میداند جامعه آماریاش چه کسانی و چه تعدادی هستند.
اما شاید بشود یک جامعه آماری کوچک و در دسترستر برای بررسی اینکه کدام سریال پربینندهتر است پیدا کرد. جامعه آماری یک اپلیکیشن پخش برنامههای تلویزیون که سایت آن هم در دسترس است. نکته قابل توجه در مورد این اپلیکیشن و موارد مشابه این است که حداقل باید ۳۰درصد از سریال مربوطه توسط کاربر دیده شده باشد تا عدد تعداد مخاطب آن آیتم یکی بالا برود. یعنی اگر فقط وارد اپلیکیشن یا سایت بشوید و روی یک قسمت از یک سریال کلیک کنید و از کنار آن بگذرید در آمار مخاطبان آن قسمت قرار نمیگیرید. پس با این پیشفرض به تعداد مخاطبان هر قسمت از سریالهای ماه رمضان امسال نگاهی میاندازیم.
شبکه یک؛ از یادها رفته
ملودرام تاریخی بهرام بهرامیان با تلاشی که برای تغییرات در طراحی لباس زنها در دهه بیست و سی و از سوی دیگر بازسازی و بهینهسازی بخشهای زیادی از شهرک سینمایی غزالی انجام داده اما داستانی آشنا دارد. دختر جوانی از طبقه پایین که با تلاش خود به جایگاه اجتماعی خوبی رسیده و عشق آتشین دو مرد را در مقابل خود احساس میکند. مردانی که اتفاقا هر دو در یک تجارت دست دارند؛ تجارت تریاک. پس قصه هم عاشقانه است برای جلب مخاطب بیشتر و عامتر و هم سعی کرده در لایههای زیرین اجتماع و تصمیمگیریهای دربار و قشر متنفذ جامعه هم نفوذ کند و مخاطب خاصتر را هم از این راه جلب کند. هم رضا یزدانی دارد که خواننده محبوبی است و طرفداران خاص خودش را دارد و هم بیتا فرهی که قشر سینمادوست بازی او در «هامون» را از یاد نمیبرند. میترا حجار، هلیا امامی، رسول نجفیان، حسین یاری، مهدی سلوکی و .... دیگر بازیگران این سریال هستند.
اولین قسمت «از یادها رفته» ۳۴ هزار بار دیده شده. یعنی ۳۴ هزارنفر که احتمالا به هر دلیلی قسمت اول سریال را ندیدند، برای دیدن آن به این اپلیکیشن مراجعه کردهاند. معمولا رقم بازدید اولین قسمت در تمام سریالها بالاتر است، شاید به این دلیل که بخشی از مخاطبان که از قسمتهای بعدترسریال را دیدهاند برای دیدن شروع آن کنجکاو میشوند. دلیل دیگر هم شاید این باشد که عدهای از مخاطبان که به هر دلیلی به تلویزیون دسترسی ندارند، با دیدن اولین قسمت برای دیدن بقیه آن هم تصمیم میگیرند.
«از یادها رفته» در قسمت دوم ۲۹هزار، قسمت سوم ۲۳هزار، قسمت چهارم ۲۴هزار، قسمت پنجم ۱۴هزار، قسمت ششم ۳۳هزار و قسمت هفتم ۱۸هزار بار دیده شده است. به طور میانگین مخاطبی حدود ۲۵هزار نفر در هر قسمت داشته است.
شبکه دو؛ دلدار
برادران محمودی برای دومین سریال مناسبتی خود به سراغ یک سوژه اجتماعی دیگر رفتهاند. عشق و انتقام. سریال چند زوج عاشق دارد و دو نفر که قرار است انتقام بگیرند. در این میان هم جوان ایرانی مشغول طراحی اپلیکیشن است برای اینکه در دفتر پدرش کار نکند و روی پای خودش بایستد و آن یکی هم سعی دارد ماهی سرایش را نگه دارد تا کارگرانش از نان خوردن نیفتند. محمدرضا غفاری، علی اوسیوند، مهران نائل، الناز حبیبی، مریم بوبانی، نیما رئیسی و .... بازیگران این سریال پربازیگر هستند.
«دلدار» هم در قسمت اول ۴۶هزار مخاطب داشته؛ قسمت دوم ۳۸هزار، قسمت سوم ۳۶هزار، قسمت چهارم ۳۱هزار، قسمت پنجم ۱۸هزار، قسمت ششم ۳۳هزار و قسمت هفتم ۲۷هزار کاربر اپلیکیشن را به خود جلب کرده است. به طور میانگین ۳۲هزار بازدید برای هر قسمت.
شبکه سه؛ برادرجان
سریال شبکه سه باز هم نوشتهای از سعید نعمتالله است. دیالوگهایی سخت و سنگین و شعرگونه. بزرگ و کوچک، تحصیلکرده و بیسواد، فقیر یا دارا، همه یک گویش دارند و یک شکل حرف میزنند. گویشی شبیه به شعر که عدهای آن را تلاشی برای شبیه شدن به مسعود کیمیایی در دوران اوجش میدانند. سعید نعمتالله اما سال ۹۶ هم با «زیر پای مادر» و با همین نوع دیالوگنویسی توانست مخاطبان خاص خودش را جذب کند. او در «برادرجان» فقط نویسنده فیلمنامه است و محمدرضا آهنج کار را ساخته. سریالی با تم پررنگ خیانت در امانت، ظلم و ظالم، حقخوری و حقخواهی. با بازی بینظیر استاد علی نصیریان که هنوز هم بهترین است و بازیگران دیگری مثل حسام منظور که سال گذشته با «بانوی عمارت» هواداران زیادی پیدا کرد و بازیگران مطرح دیگری مثل آفرین عبیسی، حسن پورشیرازی، کامران تفتی، سعید چنگیزیان، سجاد افشاریان، نسیم ادبی و ....
«برادرجان» اولین سریالی است که بلافاصله پس از افطار و در بهترین ساعت باکس شبانه ماه رمضان پخش میشود. قسمت اول این سریال ۱۴هزاربار دیده شده؛ قسمت دوم ۴۳هزار، قسمت سوم ۴۸هزار، قسمت چهارم ۴۸هزار، قسمت پنجم ۴۱هزار، قسمت ششم ۶۱هزار و قسمت هفتم ۴۳هزاربار دیده شده. یعنی به طور میانگین این سریال ۴۲هزار مخاطب پیگیر از طریق این سایت و اپلیکیشن دارد. رقمی بالاتر از دو سریال دیگر.
این اعداد و ارقام البته نمیتواند آمار دقیقی درباره مخاطبان سریالهای تلویزیونی به ما بدهد و تنها برای مقایسه میان مخاطبان سریالها و فقط در همان جامعه آماری استفاده شده است.
تله فیلم,, شومین,, آماده پخش شد
در خلاصه از داستان آمده
مسعود و شاهین, عروسکی (شومین)را داخل صندوقچه ای از زیر زمین پیدا میکنند شومین آنها را مجبور میکند که جفت خود را از جادوگری که در باغی زندگی میکند پس
بگیرند وقتی جفت به شومین میرسد.......
این فیلم به نویسندگی و کارگردانی الهه پروری و تهیه کنندگی احمدرضا مسعودی و الهه پروری میباشد
بازیگران
مسعود دستخوش
علیرضا کوهی میاب
مینا طهماسبی
شیرین میری
فرید گلریز
نادرساسانی
وبا هنرمندی امیربرغمدی
سایرعوامل
دستیارکارگردان :مصطفی رحیمی
مدیر تولید :محمد رضا رمضانی
برنامه ریز:محمد رشیدی
منشی صحنه:مینا طهماسبی
تصویربردار:مصطفی رحیمی
صدابردار:حامد رسولی
تدوین :راحله خورشیدی, داوود معمارباشی
صداگزار :عباس محمدی
گریم: فاطمه صفی زاده
طراح لباس :فاطمه صفی زاده
تدارکات: علیرضا حسین پور
عروسک گردان:مقداد زارع
خواننده:علی آزادی
ساخت عروسک: اکرم صانعی
صداپیشه:فریبرز جوادی
لازم به ذکر است این فیلم برای پخش از رسانه خانگی آماده پخش شد
این فیلم به نویسندگی وحیدرضاوحدتی.اصغربیات
کارگردان: وحیدرضاوحدتی
بازیگران: سولمازحصاری. علیرضارئیسی. رضارویگری. امیدزارع. شراره ارمغانی. وحیدرضاوحدتی. هادی طالبی. مهربان انصاری. کاوه قنبری. جوادجوینده میرزا.
بهزادرحمتی. محمدپیوندی. امیدبرخوردار فرید. النامکاری.
وباهنرمندی محمدرشیدی.
سایرعوامل تهیه کننده: قنبرحامد.
سرمایه گزار وحیدرضاوحدتی.
بازیگردان مهدی کاکاوند.
دستیاراول کارگردان وبرنامه ریز محمدرشیدی.
دستیاردوم کارگردان ومنشی صحنه تهمینه روستا.
عکاس وفیلمبردار پشت صحنه فاطمه خادم الحسینی.
طراح صحنه قنبرحامد.
طراح لباس مهدی کاکاوند.
طراح چهره پردازی لیلایوسفی راد.
دستیارگریم مهدی پور قربانی.
مدیر فیلمبرداری پیام عزیزی.
گروه فیلمبرداری میلادهریس ورامین بزرگی.
مدیرصدابرداری عرفان رضایی
گروه صدا محمدرضاشیبانی ومرتضی موسوی.
مشاورکارگردان قنبرحامد.
مدیر تولید کاوه قنبری.
دستیارتولید حسین شاپوراحمدی.
مدیرتدارکات جوادجوینده میرزا.
تدارکات آرزوصفرپور،
تدوین حمیدرضاروستا.
در خلاصه از داستان آمده احسان برخلاف اصرارهای نامزدش فریب ظاهرسازی مذهبی سیروس را خورده تا اینکه...............این تله فیلم من پینوکیو نیستم تابستان
۱۳۹۸از رسانه خانگی پخش خواهد شد.
فــیــلــم نــیــمــه بــلــنــد (بن بســت آخــر)واردمــرحــلــه پــیــش تــولــیــد شــد .
نــویــســنــده ڪــیــانــوش اســلــامــے .
ڪــارگــردان الــنــا مــڪــاری .
تــهیه ڪــنــنــده مــحــمــد رشــیــدے .
دســتــیــار تــهیــه ڪــنــنــده شــبــنــم فــرهادے .
طــراح و ســرمــایــه گــذار شــقــایــق فــیــلــم
(ســایرعــوامــل )
دســتــیــار ڪــارگــردان و بــرنــامــه ریــز الــهه پــرورے .
دســتــیــار دوم ڪــارگــردان عــلــے لــطــف پــوریــان.
مــنــشــے صــحــنــه مــیــنــا طــهمــاســبــے.
مــدیــر تــولــیــد ڪــامــران رضــایی.
مــدیرتــدارڪــات حــســیــن شــاڪــرے.
تــصــویــر بــردار مــیــلــاد هریــس
دســتــیــاران امــیــررضــا عــلــے نــیــا و جــواد شــیــبــانــی
صــدابــرداریــحــیــے حــســیــنــے.
طــراح صــحــنــه و لــبــاس مــهرنــوش بــیــانــے
دســتــیــار ابــوالــفــضــل مــحــمــدے.
طــراح گــریــم لــیــلــے یــوســفــے راد .
تــدوین داود مــعــمــار بــاشــے .
عــڪــاس و فــیــلــمــبــردار پــشــت صــحــنــه ســوگــنــد امــجــدے.
در خلاصه از داستان آمده افرادی که تو زندگی به بن بست خوردن تا اینکه راهشون به کوچه بن بست می خوره .........
لازم بذکر است اسامی بازیگران بزودی توسط کارگردان و تهیه کننده اعلام خواهد شد
حاکمیتها هم مثل سلبریتیها با شبکههای اجتماعی نا آشنا هستند
ماجرا از بازنشر یک توییت از یک اکانت فیک آغاز شد. توییتی که هرچند خیلی زود پاک شد ما اسکرینشات آن در فضای مجازی منتشر شد و همزمانی آن با یک قتل حالا برای یک هنرپیشه معروف دردسرساز شده است.
به گزارش خبرگزاری شهریارپرس. جنجال بر سر توئیتی از مهناز افشار که در آن به یک توییت از یک اکانت تقلبی واکنش نشان داده بود، سوای از طرح بحث های مختلف درباره تشکیل پرونده قضایی درباره این هنرپیشه سرشناس، مسئله سواد رسانهای را سر زبانها انداخته است. سیدبشیر حسینی داور برنامه «عصر جدید» به عنوان مدیر گروه علوم نوین رسانه دانشکده ارتباطات دانشگاه صداوسیما، یکی از آنهایی است که درباره سواد رسانهای و شبکههای اجتماعی کار کرده. او درباره این چالش برای شهریارپرس گفته است.
این روزها هشتگ محاکمه مهناز افشار ، بحث سواد رسانهای را دوباره داغ کرده و این مدت شما اینقدر گفتید سواد رسانهای که این بحث اولین اسمی که در ذهن ایجاد میکند شما هستید.
اتفاقی که این روزها در ماجرای توییت مهناز افشار با آن روبهرو هستیم اتفاقی است که قاعدتا بار اول و آخری نیست که رخ میدهد.
این روزها ما از یک سو داستان سلبریتیهایی را داریم که سرمایه اجتماعی دارند و در برابرش احساس مسوولیت میکنند و مسوولیت اجتماعی هم دارند که تا اینجا اتفاق خیلی مثبتی است و میشود خوب نگاهش کرد. از سوی دیگر مردم توقعاتی از سلبریتیها دارند و دوست دارند شخصیتهای محبوبشان در موضوعهای اجتماعی فعال باشند. این یک مطالبه عمومی است و سلبریتیها هم خصوصا آنهایی که دوست دارند در این حوزه فعال باقی بمانند، طبعا باید در این حوزهها و مسائل فرهنگی و اجتماعی واکنش نشان بدهند.
مشکل از جای دیگری آغاز میشود. یکی نبود سواد رسانهای و دیگری تعیین نشدن حیطه تخصصی است. داستان حیطه تخصصی در همه دنیا تعریف دارد. وقتی کسی سلبریتی حوزه موسیقی است، مردم هم حد توقعی که برایش تعریف میکنند این است که در محدوده خودش صحبت کند و اگر در موضوع دیگری صحبت کرد، کاملا مثل یک آدم عادی دیگر نظر او خیلی تاثیرگذار نیست و در یک محدوده مشخصی تعریف میشود.
پس معتقدید عدم آگاهی و دانش مربوط به مسائل مختلف این مشکلات را ایجاد میکند؟
بله در همه جای دنیا سیستم ستارهسازیشان به شدت کنترل میشود. به تعبیر دیگر الان مدیر برنامه برای ستارههای ما فقط کارکرد مادی و ریالی دارد و قرار است قراردادها و نشست و برخاستهایشان را تنظیم کند. در صورتی که در همه دنیا نقش مدیر رسانهای و مشاوران اجتماعی هم وجود دارد که به سلبریتیها کمک میکنند تا بتوانند آن مسوولیت اجتماعی که دارند را به درستی هدایت کنند. ما این بستر و زیرساخت را نداریم. یعنی سلبریتی ما وقتی با یک مساله مواجه میشود، از یک طرف باید عکسالعمل نشان بدهد و از طرف دیگر میبیند اگر عکسالعمل سادهای نشان بدهد خیلی جلب توجه نمیکند.
یعنی برای بودن در بورس و این بازار رقابتی فقط توییت می کند؟
معضلی که شبکههای اجتماعی خصوصا با تعابیری مثل شاخ اینستاگرامی و ... ایجاد میکنند، باعث میشود کاربر مجبور باشد روز به روز نظرات آوانگاردتر و عجیب غریبتر داشته باشد تا بیشتر به چشم بیاید. قبلا فضا اینطور بود که شهرت با تخصص و قابلیت جمع میشد الان ولی شعار جدیدی در دنیا دارند fame for fame (شهرت برای شهرت) که جریانی هم در مقابلش راه افتاده shame to fame (مرگ بر این شهرت) که رقابت در این فضا وجود دارد.
ما یک سلبریتی داریم که میخواهد بروز و ظهور اجتماعی داشته باشد اما سواد و تخصص کافی ندارد، از طرف دیگر فضای شبکههای اجتماعی هم دائما او را تشویق میکند که نظرات اعجابانگیزتر و جنجالیتری مطرح کند تا بیشتر دیده شود و حتی بیشتر فحش بخورد. سلبریتیای که میخواهد بیشتر دیده شود، حتی فحش را به جان خودش میخرد و حتی بلکه برایش طراحی میکند.
چالش اصلی که سبب این بحران سلبریتی زدگیمان میکند در شبکههای اجتماعی از کجا ناشی میشود؟
یک بستر نامشخص اینجا داریم که به نظرم فقر اصلیاش این است که حیطه تخصصی یا چرخه بروز سلبریتیها در آن نامعلوم است. این موضوع دو مشکل دارد.یکی اینکه پشتوانه ندارند، واقعا ما همه چیز را از یک شخص نباید توقع داشته باشیم، لازم است که تخصصهای مختلف کنارش جمع شود. دوم هم اینکه چه خودش، چه مردم چنین مطالبهای را داشتند که در هر حوزهای ورود پیدا کند. این مشکلی است که سلبریتیهای ما الان دارند. سلبریتی ما واقعا مشاور اقتصادی خوبی نیست؛ مشاور اجتماعی خوبی نیست و در آسیبهای اجتماعی به غلط ورود میکند. مسائلی که متخصصها کلی با احتیاط به آن نگاه میکنند، او یک باره یک نظر غلط میدهد و کلی فضا ایجاد میکند.
چالش بزرگ هم وقتی است که فریب فیک نیوزها را میخورند؟
دقیقا. همه مشکلات هم از تشخیص ندادن فیکنیوزها و حتی حقهها و تلههایی که برایشان طراحی شده شروع میشود. همانطور که این آدمها هواداران خودشان را دارند، قطعا و جدا مخالفانی هم دارند، چه سیاسی و چه اجتماعی و حتی در حیطه تخصصیشان. آنها در موقعیتهای مختلف پوست موز جلوی پای سلبریتیها میاندازند و تحریکشان میکنند و وقتی سلبریتی سواد رسانهای و مشاور تخصصی ندارد و ساختار شبکههای اجتماعی را خوب نمیداند که در آن اصل ۴s اجرا میشود -یعنی باید کوتاه و شیرین و سریع و ساده یک نظر درست را مطرح کند-، در دام بعدی میافتد. اینجاست که فضا مساعد شده برای اینکه او را به تله بیندازند. طبیعی است که وقتی او نظرات رادیکال میدهد، در مقابلش عکسالعملهای رادیکالی اتفاق میافتد.
مثل مسئله اخیر؟
بله مثل همین داستان اخیر مهناز افشار و سلسله توییتهایی که الان حتی یک سری او را مشوق و محرک قتل و حتی مستحق محاکمه میدانند و برایش مجازات در نظر میگیرند.
در برابر سلبریتیها حاکمیت قرار میگیرد. علیالقاعده سلبریتیها باید سرمایهای اجتماعی باشند برای عبور از بحرانها اما حتی به وقت بحرانها و بلایای طبیعی که به قصد کمک پیش میآیند، باعث چالش برای حاکمیت میشوند.
همانطور که سلبریتیهای ما نابالغ عمل میکنند و با یک حوزه جدید مواجه شدهاند، حکومتها هم همین طور هستند. سلبریتیهای سابق رسانه مستقیم شخصی نداشتند الان ما میکروپرسونال سلبریتیها هم داریم که واقعا خردهستارههایی هستند که برای خودشان برند شخصی میسازند و مستقیما میتوانند نظرشان را ثبت و ضبط کنند و حداقل به تعداد فالورهایشان آن نظر به جاهای دیگر هم میرسد. یک طرف داستان سرعت عمل است و سلبریتی آموزش ندیده و عجول ما که میخواهد حضور اجتماعی داشته باشد ولی نه تنها تخصص آن را ندارد که تخصص رسانهای هم ندارد، ممکن است خیلی هنرپیشه یا خواننده خوبی باشد ولی در این حوزه رسانهای اصلا تخصص ندارد. همانطور که این سلبریتی نابالغ است در همه دنیا حکومتها هم با این پدیده نوظهور مواجه هستند. ده سال پیش این قضیه برای نظام قضایی و امنیتی ما هم وجود نداشت و با چنین بحرانی مواجه نبود. اینجاست که بی تعارف همانطور که از سلبریتیها توقع جدی میرود، از حکومت هم توقع جدی میرود که این حوزه سواد رسانهای را در دهه پنجم انقلاب جدی بگیرد و حتی جامعه هدف چنین اولویتهایی را خودش جدی بگیرد و دوم اینکه زیرساختهایی را فراهم کند.
همانطور که گفتید ما یک موضوعات دیگری مثل سیل را هم داریم. از یک طرف سلبریتیها باید سرمایه اجتماعیشان را بیاورند که مسوولیت اجتماعیشان را انجام داده باشند و از طرف دیگر باید ساختار آنقدر درست باشد که لازم نباشد هر سلبریتی خودش شماره حساب شخصی بدهد و پولهای غیرشفاف جمع شوند. از آن طرف هم باید هلال احمر، کمیته امداد یا هر نهاد دیگری که هست شفافیت لحظهای داشته باشد و شفاف عمل کند. داستان کراود فاندینگها در دنیا به همین صورت است که طرف اگر هزارتومان واریز میکند همان لحظه میبیند. عدد و رقمش برای مردم قابل پیگیری است و این برای مردم وجه صداقت و امنیت را بالا میبرد. متناسب و متناظر با آن نهاد هم مردم کاملا گزارش شفافی از عملکردش میگیرند. مثلا اگر در فلان حادثه مردم ده میلیارد کمک کردند، ریال به ریال آن اینطور هزینه شده. از حاکمیت هم توقع شفافیت و پاسخگویی از یک سو وجود دارد و از سوی دیگر توقع اهمیت دادن به سواد رسانهای.
در چنین بزنگاههایی که حالا حاکمیت زیر فشار بخشی از افکار عمومی است که موضع تندتر میگیرد، چه اتفاقی میافتد؟
در موردی مثل مهناز افشار اگر هوشمندانه عمل کنیم میتوانیم از این تهدید فرصت بسازیم. من فکر میکنم با امثال مهناز افشار هم یک بار باید برخورد شود که اینقدر ساده بازی نخورند و یک فیکنیوز نتواند آنها را اینقدر با مشکل و معضل روبهرو کند. از یک طرف مردم از آنها مطالبه کنند و از سوی دیگر مثل محکومیتهای مدنی که ما داریم اولویت و فوریت بالا الزامهایی برای گذراندن دورههای تخصصی و آموزشها گذاشته شود. حتی محدودیتهایی را خودشان اعلام کنند. بسیاری از سلبریتیهای بزرگ دنیا در اظهارنظرهایشان مشخص میکنند که مثلا من در فلان حوزه ورود نمیکنم و یا در فلان حیطه تخصصی نظر میدهم. درحقیقت باید خودش برای خودش محدودیت بگذارد. ما در سواد رسانهای بحث مشروط و محدود استفاده کردن از رسانهها را داریم که مثلا خود شخص برای خودش شرط میگذارد، با هر کسی مصاحبه نمیکند، در مورد هر موضوعی اظهارنظر نمیکند و تا وقتی مطمئن نشده که منبع خبر و تحلیلش درست است، این ماشه رسانه را نمیچکاند. این فضا مثل اسلحه میتواند عمل کند آنوقت مساله فرق میکند.
من اینجا بیش از اینکه موافق این باشم که مهناز افشار در دادگاه قوه قضاییه مورد سوال قرار بگیرد، نظرم این است که باید در دادگاههای مردمی و رسانهای محاکمه شود. نه فقط مهناز افشار. هر سلبریتیای که در هر حوزهای ورود پیدا میکند. الان وقتش است ما هشتگ سواد رسانهایت را بالا ببر و هشتگ تخصصت چیه را بالا ببریم.
این فقط شامل مهناز افشار است یا مثلا رائفی پور را هم در بر می گیرد؟
الان مساله میتواند امنیتی شود و نمیشود آن را شوخی گرفت. برای همین فکر میکنم اگر این تهدید الان را جدی بگیریم و از آن استفاده بهینه کنیم، باید حیطه تخصصی سلبریتیها و همه گروههای مرجعی که حق اظهارنظر دارند توسط خودشان مشخص شود. و این فقط شامل مهناز افشار و پرویز پرستویی و ... نیست و بحثم اصلا سیاسی و حتی صنفی نیست. ما باید مساله ایران و بحران سال ۹۸ را جدی بگیریم. مساله اقتصاد مردم مسالهای است که همه در آن سهیم هستیم.
این لزوم یادگیری فقط شامل مهناز افشار می شود یا مثلا رائفی پور و مومن نسب هم هست؟
مهناز افشار و فالورهایش، پرویز پرستویی و فالورهایش و... همانطور که میتوانند تهدید باشند، فرصت هم میتوانند باشند. میتوانند زبان مردم باشند و مردم نظراتشان را از زبان آنها بشنوند و حتی مایه رشد جامعه و دولت باشند اما لازمهاش این است که هم بیشتر یاد بگیرند و هم خودشان خودشان را محدود کنند. در هر حوزهای پرویز پرستویی نباید ورود کند، همانطور که مهناز افشار نباید ورود کند، همانطور که سیدبشیر حسینی و رائفیپور و مومننسب ... نباید ورود کنند. هر کس میتواند در حوزه تخصصش ورود کند. قطعا درباره خیلی از این بزرگواران، چه سلبریتیها و چه سخنورها، خود من کلی نکته دارم که این عنوان کارشناس ارشد در تقریبا همه چیز و سیستم اظهار نظر کارشناسیشان را درک نمیکنم با چه پشتوانه علمی خلق شده است. منصفانه و عالمانه و با فضای مثبتش این است که همه مسوولانه، در حیطه تخصصی و مشخص شده و در راستای منافع ملی و مسئولیت اجتماعی، مثل همه جای دنیا ورود کرده و ورود غیرتخصصی بیش و پیش از برخورد قهری و قضایی، با بالا رفتن سواد رسانهای عمومی، باید برایشان هزینه منفی داشته باشد.
جواد نقدی زاده ، متولد 1353 ، مهندس عمران
ازچه زمانی وارد عرصه هنرخوانندگی شدید؟
حدودا 20 سال، ولی به صورت حرفه ای یا همان صحنه ای یکسال
تا کنون چه کار هایی را در این زمینه انجام دادید ؟
ای امان، آتا حسرتی، معروفترین آهنگ من مارال مارال و جنت اورییم هستند.
آیا خانواده با فعالیت هنری شما موافق بودند و هستند؟
بله، همگی موافقند.
تا چه زمانی قصد فعالیت در این عرصه را دارید؟
تا زمانی که مردم بخواهند، تا آخر عمرم.
برخورد مسئولان و مردم را با هنر و هنرمندان چگونه می بینید؟
بسیار عالی است، مسئولان حمایت می کنند و برخورد مردم با ما بسیار لذت بخش است.
حرف اخر
ارزو دارم با برگزاری حداقل چهار یا تعداد بیشتری کنسرت در تبریز با حمایت آذری زبانها به اجرا بروم
نوشته شده توسط : مریم سلمانزاده
عکس توسط : احد جفریان
جمشید مشایخی: سانسور ما را با اخلاق نمیکند!
جمشید مشایخی هنرمندی که سهشنبه ۱۳ فروردین از دنیا رفت، مخالف سانسور بود و باور داشت که جامعه با سانسور بااخلاق نمیشود.
به گزارش خبرگزاری شهریار پرس ، جمشید مشایخی بازیگر آثار ماندگار سینما از «سوتهدلان» تا «سلطان صاحبقران» سانسور را بدترین چیز در هنر میدانست. او در گفتوگویی که با شهریارپرس داشت در این باره گفته بود: «ما نباید بگذاریم یک ضد فرهنگ بیاید جایگزین این سابقه فرهنگی والای کشورمان شود. این حرفها را که میزنم، شاید یک عده فکر کنند با سانسور میشود این مشکل را حل کرد؛ نه اشتباه است و با سانسور اوضاع بدتر میشود. بدترین چیز در هنر، سانسور است؛ مثل اسیدی عمل میکند که پای درخت ریخته میشود و ریشهاش را میسوزاند.»
او در دورانی که مسئول اداره تئاتر بود با جدیت برابر سانسور ایستاد. او در این باره گفته بود: «سال ۵۸ که مسوول اداره تئاتر کشور بودم، پیشنهادی آمد که شورایی تشکیل شود تا پیسهای پیشنهادی را بخواند و آنها را که ارزش بیشتری، دارند، برای به صحنه رفتن انتخاب کند. من بیدرنگ با این پیشنهاد مخالفت کردم و گفتم «میخواهید من سانسورچی شوم». پیشنهاد دهندگان توجیه آوردند که با این تمهید تنها میخواهیم نگذاریم کار ضعیف اجرا شود. پاسخ دادم این به ما ربطی ندارد، اگر کاری ضعیف بود، خود تماشاگر آن را هو میکند و با این مخالفت، نمایش خیلی زود از صحنه پایین میآید و بعد از مدتی دیگر این وضعیت تکرار نمیشود.»
مشایخی باور داشت که با سانسور نمیتوان جامعه را بااخلاق کرد: «با سانسور هنر و با بگیر و ببند جامعه با اخلاق نمیشود. سانسور یک اثر هنری را عرض میکنم؛ قبلا توضیح دادم که یک کار هنری، هیچگاه نمیخواهد جامعه را به فساد بکشاند، ضد اخلاقیات عمل نمیکند، آن وجوه منحط فرهنگ بیگانه را رواج نمیدهد و بر مخاطب تاثیر سوء ندارد. با اینحال متاسفانه بسیاری از تنگناها و محدودیتهای پیش آمده برای اهالی هنر هیچ ربطی به این مقولات ندارد. برای مثال چند سال پیش نمایش «گالیله» نوشته برتولت برشت که قرار بود حمید سمندریان اجرایش کند، مجوز نگرفت. آخر کجای این اثر ضد اخلاقی یا مبتذل یا برخلاف مبانی فرهنگی جامعه است.»
از درگذشت انتظامی و ملکمطیعی تا سیمرغ الناز شاکردوست
تغییر رییس سازمان سینمایی، درگذشت دو بازیگر مطرح، شکسته شدن رکورد فروش سینما و همچنین موفقیت الناز شاکردوست در جشنواره فیلم فجر از مهمترین اتفاقات
سینمای ایران در سال ۹۷ بود.
به گزارش خبرگزاری شهریارپرس، سینمای ایران در سال ۹۷، پرخبر و با حاشیههای فراوان همراه بود، اتفاقات متعدد و مهمی که در این حوزه در مقاطع مختلف رخ داد
باعث شد تا به یکی از پربحثترین موضوعات بین مردم بدل شود.
از درگذشت عزتالله انتظامی و ناصر ملک مطیعی گرفته تا مسئله شفافیت مالی و ورود پولهای کثیف به سینما و تغییر مدیریتی در سازمان سینمایی و ... در روزهای
آغازین سال جدید مروری داشتهایم بر مهمترین اتفاقاتی که در سال ۹۷ بر سینمای ایران گذشت.
اصغر فرهادی و فیلمی به نام «همه میدانند»
یکی از مهمترین رویدادهایی که در سال گذشته نه در سینمای ایران بلکه برای آن رقم خورد، ساخت تازهترین فیلم سینمایی اصغر فرهادی در اسپانیا با نام «همه میدانند»
بود، فیلمی با بازی خاویر باردم، پنه لوپه کروز و ریکاردو دارین که انتشار خبر نمایش آن در افتتاحیه هفتادویکمین جشنواره فیلم کن در نخستین روزهای فروردین ۹۷
حسابی سروصدا کرد.
با این حال منتقدان مطرح سینمای جهان نظرات متفاوتی درباره فیلم جدید فرهادی داشتند و آنچه مسلم بود «همه میدانند» انتظارات آنها را از کارگردان فیلمهایی چون
«جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» برآورده نکرده بود و این فیلم دست خالی از جشنواره کن بیرون آمد.
علاقهمندان به سینما و همچنین سینماگران ایرانی اما لحظه شماری می کردند تا بتوانند به تماشای فیلم جدید فرهادی بنشینند، تا اینکه در اتفاقی عجیب نسخه قاچاق شدهای از
این فیلم با زیرنویس فارسی در حالی که در سینماهای آمریکا و دیگر کشورهای روی پرده بود بر روی اینترنت قرار گرفت که با واکنش روابط عمومی فیلم هم همراه شد که
به این شرح بود: «متاسفانه نسخهای از فیلم «همه میدانند» در فضای مجازی منتشر شده است. با توجه به آنکه هنوز فیلم در بسیاری از کشورها روی پرده نرفته و در
حال حاضر نیز نمایش آن در بعضی از کشورها ادامه دارد، انتشار غیر قانونی این فیلم روند اکران آن را دچار آسیب خواهد کرد. به همین خاطر انتشار و کپی این فیلم تا
پیش از پایان اکرانهای سایر کشورها مورد رضایت تهیهکنندگان نیست. لازم به ذکر است موارد نقض کپیرایت مالکان اثر به صورت قانونی پیگیری خواهد شد.»
البته پس مدتی اخباری مبنی بر چگونگی اکران «همه میدانند» در ایران مطرح شد و که با این پاسخ سازمان سینمایی مبنی بر اینکه فرهادی تقاضایی برای اکران این فیلم
در ایران نداده است همراه شد و مدیر روابط عمومی سازمان سینمایی گفت اگر تقاضای اکران این فیلم ارائه شود وضعیت اصلاحیههای آن مشخص خواهد شد.
در ادامه نمایش این فیلم در سراسر دنیا، خبری مبنی بر اینکه «همه میدانند» جزو گزینههای نهایی اسپانیا برای معرفی به آکادمی اسکار قرار گرفته است، بار دیگر بازار
اظهارنظرها را درباره این فیلم داغ کرد و برخی این انتخاب را در صورت نهایی شدن بسیار مهم و بزرگ می دانستند اما پس از مدتی اعلام شد که فیلم «قهرمانان» به
عنوان نماینده اسپانیا در اسکار حضور خواهد داشت و «همه میدانند» به توفیقی در این زمینه دست پیدا نکرد.
درگذشت فرمان و عزت سینمای ایران
از دیگر اتفاقات مهم سینمای ایران در سال ۹۷ که به خاطرهای دردناک در ذهن علاقهمندان و مخاطبان هنر هفتم بدل شد، درگذشت ناصر ملک مطیعی بازیگر باسابقه سینمای
ایران در خرداد ماه بود، چهرهای که ۴۰ سال از عشق و حرفه خود یعنی سینما دور ماند اما همچنان در قلب مردم کشورش به عنوان یک ستاره حضور داشت.
یکی از مهمترین ستارههای سینمای ایران پیش از انقلاب ناصر ملکمطیعی با شمایل خاصاش بود. راه رفتن، نشستن و حرکت دستها با قدرت و غرور وقتی در قامت ناصر
ملکمطیعی جمع میشد، یک شمایل تمام عیار از قهرمان کلاه مخملی سینمای سالهای قبل از انقلاب رقم میزد.
او بعد از سال فقط فرصت آن را یافت در دو فیلم بازی کند و با چشمپوشی از این دو فیلم میتوان گفت حیات هنری او ۴۰ سال قبل به پایان رسید، اما این ۴۰ سال نه
ملکمطیعی از یادها رفت، نه محبوبیت او کم شد. ملک مطیعی با وجود آنکه در سال های پایانی عمرش با کم لطفی صداوسیما و سانسور نیز همراه شد اما خم به ابرو
نیاورد و هیچ گلایه نکرد، گویی حضوری ماندگار در قلب مردم ایران برایش کافی بود.
با این حال سینمای ایران هنوز در غم درگذشت این بازیگر محبوب بود که چند ماه بعد خبر درگذشت هنرمند بزرگ دیگری، سینمای ایران را در سوگ نشاند، عزت الله
انتظامی آقای بازیگر سینمای ایران دار فانی را وداع گفت.
این بازیگر پیشکسوت سینما و تئاتر که سالها در این حوزه فعالیت کرد صبح روز ۲۶ مرداد در بیمارستان باهنر تهران در سن ۹۴ سالگی درگذشت.
«حاجیواشنگتن»، «خانه عنکبوت»، «شیر سنگی»، «هامون»، «روز فرشته»، «روز واقعه»، «روسری آبی» و «دیوانهای از قفس پرید» از دیگر آثار شاخص این
هنرمند است که از او به یادگار مانده است.
او در نزدیک به ۱۵ فیلم قبل از انقلاب و حدود ۴۰ فیلم سینمایی بلند بعد از انقلاب به ایفای نقش پرداخت خود دارد و «راه آبی ابریشم» به کارگردانی محمد بزرگنیا آخرین
اثر سینمایی بود که در آن بازی کرد.
لهجه و گویش تهرانی زیبای او در فیلمها و خون گرمی و مردم دوستیاش باعث شد تا سالها در میان مردم با عزت زندگی کند و او که خود را برآمده از دل مردم می دانست
معتقد بود که از تشویق آنان در تماشاخانهها پا گرفته و به اینجا رسیده است. به واقع انتظامی با بازیهای درخشانش در این سالها به هنر بازیگری معنا بخشید.
همچنین در همین روز خبر درگذشت ضیاالدین دری کارگردان باسابقه سینما و تلویزیون نیز موجب تاثر و غم سینماگران شد و داغ از دست دادن این دو چهره در یک روز را
بر دلشان گذاشت.
فیلمهای توقیفی که رنگ پرده را دیدند
سال ۹۷ را میتوان سالی خوب برای فیلمهای توقیفی دانست، چون چند فیلم که سالیان درازی از پرده نقرهای دور بودند، توانستند برای مخاطبان سینمای ایران به نمایش در بیایند.
در دومین ماه از سال خبری مبنی بر اکران یکی از پرسروصداترین فیلم های سینمای ایران در سالهای اخیر مخابره شد، «عصبانی نیستم» به کارگردانی رضا درمیشیان
روی پرده میرود، خبری که بارها پیش از این هم اعلام شده بود اما این بار جامه عمل به خود گرفت و در نهایت پس از پنج سال پرونده پرپیچ و خم یکی از فیلم های
توقیفی با نمایش آن بسته شد. البته در میان پیگیری های درمیشیان و تلاشی که برای نمایش این فیلم کرد بیتاثیر نبود.
دیگر فیلم توقیفی که پس از چهار سال توانست مجوز نمایش بگیرد، «پارادایس» به کارگردانی علی عطشانی بود. که در سال ۱۳۹۴ در کشورهای آلمان، اسپانیا و ایران
فیلمبرداری شده بود.
عطشانی در پاسخ به اینکه چگونه فیلمش مجوز نمایش گرفت، اینچنین گفته بود: «با وجود اینکه تغییرات زیاد است، اما سعی شد تعامل وجود داشته باشد. برای تغییراتی که
مدنظر بود یک لیست اصلاحیه به من دادند که خیلی از موارد را با نماینده شورا صحبت کردم و راهی برای آنها پیدا کردیم. به این ترتیب تغییرات و صداگذاریهایی دوباره
انجام شد و در نهایت فیلم از نظر محتوا و خط داستانی به هیچ وجه دچار تغییر نشده است.»
در نهایت آخرین فیلم توقیفی که در سال ۹۷ روی پرده رفت، «آشغالهای دوست داشتنی» به کارگردانی محسن امیریوسفی بود، فیلمی که به دلیل برخوردهای کارگردانش
بسیار پرسروصداتر از دو فیلم دیگر پروسه نمایش را طی کرد و پس از شش سال رنگ پرده را به خود دید.
همچنین فیلم سینمایی «خانه پدری» به کارگردانی کیانوش عیاری در سینمای هنر و تجربه مجوز نمایش دریافت کرد اما این کارگردان اعلام کرد که حاضر به نمایش فیلمش
در این گروه نیست.
شکسته شدن رکورد فروش سینمای ایران
از دیگر اتفاقات هیجان انگیز و البته مهمی که سینمای ایران در سال ۹۷ تجربه کرد، شکستن رکورد فروش آن بود. فیلم سینمایی «هزارپا» به کارگردانی ابوالحسن داودی
توانست از سد «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» گذر کند و عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را به دست آورد. این فیلم پس از پایان اکران به رکورد ۳۸ میلیارد و ۴۸
میلیون تومان فروش رسید.
حضور رضا عطاران و جواد عزتی در این فیلم کمدی، مسلما نقش اصلی را در ثبت این رکورد داشت، دو بازیگری که در سالهای اخیر به ستارههای پولساز سینمای ایران
تبدیل شدهاند و حضورشان در یک فیلم تضمین کننده گیشه خواهد بود.
تغییر در راس سازمان سینمایی
روز ۲۶ آبان ماه بود که در نهایت پس از انتشار شایعات مختلف درباره سرنوشت ریاست سازمان سینمایی، با حکم سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسین
انتظامی قائم مقام وزیر به عنوان سرپرست سازمان سینمایی معرفی و جایگزین محمدمهدی حیدریان شد.
حیدریان پیش از این رییس سازمان سینمایی بود که مشمول قانون منع به کارگیری بازنشستگان میشد لذا از مسئولیت خود خداحافظی کرد.
در خبر وزارت ارشاد در معرفی انتظامی آمده است: انتظامی از مدیران نام آشنای عرصه فرهنگ است که تا چندی پیش مسئولیت معاونت امورمطبوعاتی وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی را بر عهده داشت. این مدیر رسانه ای که سابقه مدیرعاملی موسسه همشهری و مدیرمسئولی روزنامه جام جم را در کارنامه خود دارد، در ماه های اخیر به
عنوان دستیار ارشد وزیر، در پیشبرد اهداف و برنامه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقش موثر داشته که شفاف سازی عملکرد وزارتخانه از جمله آن ها است.
انتظامی با مدرک تحصیلی دکترای مدیریت استراتژیک، مسئولیت دبیر کمیسیون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات را نیز بر عهده دارد.
انتظامی از روزهای نخست حضورش در سازمان سینمایی بر مسئله شفافیت در امور بسیار تاکید داشته و تمام تلاش خود را کرده است تا تمامی رویدادها و اقداماتی که
صورت میگیرد با شفافیت کامل مورد ارزیابی و در دسترس سینماگران و قرار بگیرد.
معضل ورود پولهای کثیف به سینما
چند سالی است که در سینمای ایران حرف از پولهای کثیفی است که بدون اینکه منبع مشخص و معینی داشته باشند وارد سینما میشوند و به عنوان سرمایه در فیلمها و یا
برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی مورد استفاده قرار میگیرند و امسال این مقوله بیش از گذشته مورد توجه و بررسی قرار گرفت که می توان دلیل عمده آن را
سرمایهگذاری چهرههایی غیرسینمایی با پولهایی کلان در پروژههای مختلف باشد.
در حالی که مسئولان سینمایی و رسانهای مدتها پولشویی در سینما را تکذیب میکردند اما عباس جعفریدولتآبادی، دادستان تهران وجود پولشویی در سینما را تأیید کرد و
از وجود چند پرونده در این زمینه خبر داد. برخی از تهیهکنندگان و کارگردانان بالا رفتن دستمزد بازیگران و همچنین نحوه پرداخت آن را نمونههای بارز پولشویی در سینمای
ایران میدانند.
جشنواره فیلم فجر و رسیدن الناز شاکردوست به سیمرغ
آخرین رویداد مهم سال ۹۷ بدون شک سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر است که با موفقیت فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار همراه شد.
فیلمی که تحسین نسبی اهالی سینما را برانگیخت و ساخت آن توسط آبیار مورد تمجید قرار گرفت.
این فیلم توانست شش سیمرغ بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر مکمل زن، بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین چهره پردازی
را شکار کند و میتوان جایزه بهترین بازیگر زن به الناز شاکردوست را اتفاق مهمی دانست چرا که بازی او در این فیلم توانست اولین سیمرغ بلورین کارنامه حرفهایاش را
برایش به ارمغان آورد.
همایون اسعدیان: حرفهای کلاهقرمزی و پسرخاله حسرتهای کودکی ماست
کلاه قرمزی و پسرخاله هر نوروز ایرانیها را پای جعبه جادو نگه میدارند. بیش از ربع قرن است بزرگ تا کوچک ایرانیها با دو عروسک بامزه، زندگی میکنند ولی
واقعا چه عواملی باعث شده تا کلاه قرمزی و پسرخاله اینقدر ماندگار شوند؟
فاطمه پاقلعهنژاد: همایون اسعدیان، کارگردان نام آشنای سینمای ایران بر خلاف تمام فیلمهای عبوس و جدی که ساخته، در تولید دو فیلم کودکانه و اتفاقا کمدی، نقش مهمی
داشته است. او دستیار کارگردان و به تعبیر خودش، دستیار کل پروژه بوده است. در فیلم «الو الو من جوجو ام» به کارگردانی مرضیه برومند و فیلم «کلاه قرمزی و
پسرخاله» با ایرج طهماسب و حمید جبلی همکار بوده است و در هر دو، می توان رگه هایی از فیلم نامه نویسی اصولی و قوی اسعدیان را دید.
در بخشی از گفتگوی نوروزی که با او داشتیم یادی از تجربه او در مقام مشاور فیلمنامه و دستیار کارگردان در فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله به میان آمد و اسعدیان درباره
تولید این فیلم و شخصیتهای ماندگار آن، صحبت کرد.
آنچه برای اسعدیان مهم بود این است که توانست از فضای جدی و عبوس برخی از فیلمها مانند «نیش» که در آنها کار کرده بود، بیرون بیاید. در ادامه گفتگوی ما با این
هنرمند کارکشته سینما را در کافه خبر می خوانید:
چه شد از دنیای جدی و تا حدی خشن فیلم «نیش» به دنیای شاد فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» پا گذاشتید؟
آقای طهماست فیلم اولش بود و نیاز به مشاور کارگردان داشت که در فیلمنامه هم کمکش کند. این فیلم کمک میکرد من کمی از فضای فیلم «نیش» دور شوم. در «کلاه
قرمزی و پسرخاله»، فیلمنامه را سه نفری به همراه آقایان طهماسب و حمید جبلی نوشتیم. شوخیها مال آنها بود و اصول فیلمنامهنویسی با من بود. اگر آن دو را ول می
کردی، «کلاه قرمزی و پسرخاله» می شد ۱۰ ساعت، چون شوخیهای آنها انتها نداشت. سر صحنه هم همینطور بود. ما یک محدوده زمانی داریم، باید فیلم را ببندیم. به
خاطر ارتباط نزدیکی که با هم داشتیم این بخش فیلمنامه را به من سپرده بودند.
اصلا فیلمنامهای برای فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله وجود داشت یا همه اش بداهه بود؟
فیلمنامه وجود داشت ولی قابلیت آن را داشت سر صحنه با شوخی و بداهه بشود ۵ ساعت و این اصلا شدنی نبود. آقای طهماسب در فیلم بازی می کرد و نیاز داشت کسی او
را کنترل کند. من مشاور بودم. هم مشاور کارگردان بودم، هم مشاور کل پروژه، تجربه بسیار لذتبخشی بود.
زمانی شما به فیلم اضافه شدید که شخصیتها در تلویزیون شکل گرفته بود. ولی از این فیلم بود که کاراکترها در ذهن ماندند. چطور شد که شخصیتهایی مانند کلاه قرمزی و
پسرخاله ماندگار شدند؟
ماندگاری شخصیتهایی از این نوع خوشبختانه اتفاق افتاد که خیلی هم خوب است. والت دیزنی صدها شخصیت خلق می کند ولی چند تا ماندگار می شوند. واقعا خلق یک
شخصیت و ماندگاری آن به این سادگی نیست. خانم برومند و آقای طهماسب و آقای جبلی خیلی شخصیت خلق کرده بودند ولی فقط یکی می شود کلاه قرمزی که همه تجربیات
خالق آن در آن جمع می شود که این همه آدم با آن ارتباط برقرار می کنند یا خانم برومند این همه شخصیت درست کرد که یکی شان فقط زی زی گولو شد. یا شهر موشها را
درست کرد که کپل و دم دراز و اینها ماندگار شدند. اینها ماندگارند. ممکن است صدها سال بمانند. والت دیزنی سالهاست مرده ولی میکی موس سالها بعد از مرگ او زنده
است. از زنده یاد دنیا فنی زاده یاد می کنم که سهم زیادی در خلق کلاه قرمزی و پسرخاله داشت. دستانی که واقعا معجزه می کرد. واقعا جای دنیا خالی است و سهم بسیار
زیادی داشت این دو شخصیت اینقدر انسانی و دوست داشتنی دربیایند.
اجتماعی بودن این کاراکترها، از کجا شکل گرفت؟ اینقدر در استودیوی تلویزیونی اجتماعی نبودند؟
رگه های اجتماعی داشتند. ما بزرگترها به همین خاطر می دیدیم. اگر سیدمحمد بهشتی هم می نشست و کلاه قرمزی را می دید و برایش جذاب بود، به خاطر رگه های
اجتماعی این شخصیتها بود. هم پیرمردها لذت می بردند و هم بچهها.
این دو نفر تا کی می توانند ادامه دهند؟
این دو شخصیت خلق شدهاند.
جبلی و طهماسب را می گویم؟
نمی دانم. آنها در کار آخرشان دارند شخصیتٰهای جدید می آورند. فامیل دور می گیرد، دیگری نمی گیرد. مانند فیلم ساختن است. قرار نیست همه فیلمها بگیرد. همه
شخصیتها هم نمی گیرد. کوروساوا صد و خرده ای فیلم ساخته است. ما چند تایش را می شناسیم؟ همانهایی که گرفته است و فیلم شده است. جان فورد بالای ۱۰۰ فیلم دارد
ولی ۱۰ تا مطرح است. در خلق عروسک هم همین است. برخی سر زا می میرند. برخی ۳-۴ سال زندگی می کنند. برخی ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال زنده می مانند.
چقدر این شخصیتها برگرفته از خودشان است؟ جبلی وقتی فیلم می سازد، فیلم افسرده و ناراحت می شود. طهماسب وقتی فیلم می سازد از خنده روده بر می شویم؟
شخصیتها واقعا برگرفته از خودشان است. کلاه قرمزی از طهماسب و پسرخاله از جبلی است و احتمالا اطرافیانش است. حالتهای پسرخاله، مسعود کرامتی است. او بسیار
شریف و انسان است ولی ظاهر دعوایی دارد. این را از اطرافیانت میگیری و به شخصیت میدهی. برای من بزرگسال که نگاه می کنم میبینم بسیاری از حرفهای پسرخاله
و کلاه قرمزی حسرتهای کودکی ما است. تمام چیزهایی که ما در بچگی میخواستیم و به آن نرسیدیم و حسرت خوردیم، در کلاه قرمزی و پسرخاله هست، به صورت شیرین
و بامزه اش البته.
سایکودرام جنگ "مینستان" در راه اجرا در ایران و اتریش.
✳️ دکتر حسن پورگل محمدی در مورد سایکودرام جنگ عنوان کرد: در سال 98 شاهد نمایشی ارزشی و دفاع مقدسی بنام "مینستان" به نویسندگی داود جمال در سه استان آذربایجان - تهران - اصفهان در کشور ایران و حضور در جشنواره های برون مرزی و اجرای عموم 10 روزه در کشور اتریش را آکادمی تئاتر پیشوا برنامه ریزی کرده که تمرینات گروه نمایش از آبان 1397 آغاز و با برنامه ریزی دقیق شروع شد و در حال حاضر که نوروز 98 هست گروه پشتیبانی همچنان مشغول جمع آوری و طراحی صحنه و لباس می باشد.
✳️ نمایش "مینستان" اردوی راهیان نور:
زن جوانی که همراه عده ای دیگر به مناطق جنگی رفته است از گروه خود جدا شده و به یکی از مناطقی که هنوز از مین هایی جنگی پاکسازی نشده میرود و موجب انفجار یکی از مینها و بیهوشی خود میشود.
زمان خلع نمایش بصورت امپرسیونیسم اجرا می شود.
در حالت بیهوشی یک نظامی ایرانی به او نزدیک شده اول او را بازخواست و سپس شرایط مناطق جنگی را به او میگوید.
بعد از آن دختر از پدری که ندیده و فقط یک قاب عکس از آن دارد که شهید شده و پیکرش نیامده میگوید.
مرد نظامی نیز از شرایط جنگ به او میگوید و در نهایت به او میگوید که پدرش خواهد آمد و شروع به پاکسازی منطقه مین گزاری می کند.
دختر می خواهد به طرف او برود که صدای انفجار می آید و به زمین می افتد.
زمان حال نمایش بصورت رئالیسم اجرا میشود.
صدای همراهان دختر که او را پیدا کرده اند و هکدام چیزی می گویند. این خلاصه داستان نمایش هست که قصه جنگ را بصورت روان شناسانه روایت می کند و با تماشاچیان نمایش درمانی پیش می رود.
طراحی و کارگردانی نمایش "مینستان" بصورت مشترک توسط حسن پورگل محمدی و داود جمال انجام می شود که اجرای اول در بهار 98 شهر تبریز روی صحنه می رود و مدیریت آن به عهده داود جمال می باشد.
به امید آنکه تئاتر برای همه ی خانواده در سبد فرهنگی قرار بگیرد.
شهریار پرس نوشت: احمد طالبی نژاد درباره فیلم «غلامرضا تختی» میگوید این اثر یک فیلم جسورانه از زندگی این ورزشکاراست و پاسخی قاطع به نحوه مرگ او میدهد. البته این منتقد معتقد است شخصیت نوجوانی به بعد تختی در فیلم با واقعیتها منطبق نیست و بیشتر حماسی و شبه اساطیری است.
احمد طالبینژاد از منتقدین و نویسندگان سینمایی در یادداشتی درباره فیلم سینمایی «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی و تهیه کنندگی سعید ملکان که از جمله آثار اکران نوروزی سینما است، نوشته است:
«خوشحالم که بعد از سالها طلسم فیلمسازی در مورد زنده یاد تختی شکست و فیلمی ساخته شد که به واقعیتهای زندگی غلامرضا تختی کم و بیش نزدیک شده است. علی حاتمی نتوانست فیلمش را تمام کند و نمیتوان نگاه او را به زندگی این پهلوان ارزیابی کرد و البته فیلم بهروزافخمی هم بیشترکاری تجربی بود که به واقع معرف شخصیت واقعی این قهرمان نبود.
«غلامرضا تختی» به نظرم فیلم جسورانهای است. فیلمنامه خوب سعید ملکان و بهرام توکلی بسیار دقیق نوشته شده است و سعی شده شخصیتی شبه اسطورهای از این قهرمان ارائه شود. شاید شخصیت نوجوانی به بعد که در فیلم میبینیم با واقعیتها منطبق نباشد، گرچه کسی هم تا به حال اعتراض نکرده که به این شکل نبوده، اما به هر حال مقصودم این است که نگاه به شخصیت تختی در فیلم، حماسی و شبه اساطیری است و از این جهت فیلم جذابی است و به وجه قهرمانی این شخصیت پرداخته شده است. به همان نسبت بازی بازیگران نقش نوجوانی و جوانی فیلم بسیار جذاب و باورپذیر است و انگار به تماشای فیلمی مستند از جهان پهلوان تختی مینشینی.
تصویر مسابقه ملبورن بسیار تماشایی و باشکوه است و صحنهای دیگر که دوست صمیمی غلامرضا تختی در اوج شهرت او در مورد قبول آگهیهای تبلیغی اصرار میکند برایم جذاب است. چرا که زمان کودکی وقتی از جهان پهلوان تختی صحبت میشد این موضوع در ذهنم پررنگ باقی مانده است که هیچ وقت از شهرتش برای کار دیگری استفاده نکرد. آن زمان بسیاری از فیلم فارسیسازها به سراغش میآمدند و از او میخواستند مثل فردین دوست و همدورهاش وارد سینما شود اما هرگز این پیشنهاد را نپذیرفت و یا حتی تیغ صورت تراشی که آن زمان مبلغ یک میلیون تومان را برای حضورش در آگهیهای این محصول به تختی پیشنهاد داد و باز با پاسخ منفی او رو به رو شد.
در فیلم «غلامرضا تختی» این حال و هوا به شکلی دیگر بازسازی شده بود، زمانی که از تقاضای زیاد برای تبلیغ عسل صحبت میشود و یکی از زیباترین طنزهایی که تا به حال در سینما دیدم در این سکانس اتفاق افتاد و تختی در حین باز کردن شیشه عسل پوزخندی میزند و دیالوگی میگوید که به نظرم رد چنین پیشنهادهایی از سوی او به زیبایی تصویر شده است.
اما نکته دیگر در ارتباط با نگاه جسورانه در این فیلم در مورد پایان بندی آن است. با این پایانبندی شایعهای که در تمام این سالها در مورد چگونگی مرگ او نقل میشد با قاطعیت پاسخ داده میشود. هر چند که در مورد چگونگی مرگ جهان پهلوان تختی همیشه چالشی وجود دارد، عدهای دوست دارند زندگی و مرگ این قهرمان همچنان در هالهای از اوهام باقی بماند و برخی دیگر با توجه به شواهد از خودکشی حرف میزنند. این خصلت زندگی قهرمانانی است که پشت و پناه مردم میشوند و مردم هالهای از تقدس برایشان میسازند.
از نگاه من بهرام توکلی دیگر به مرحله بلوغی در آثارش رسیده است. گرچه به دلیل تنوع کارهایش شاید نتوان او را به عنوان سینماگر تعریف کرد، چرا که نمیتوان او را مثل برخی فیلمسازان به سبک و شیوه خاص و اختصاصیاش شناخت، اما فیلمساز فوق العاده خلاقی است.
در کنار همه ویژگیهای فیلم، باید از تدوین و فیلمبرداری فوق العاده فیلم هم صحبت کرد که سهم به سزایی در درخشش آن دارند.»
«غلامرضا تختی» به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیهکنندگی سعید ملکان از جمله آثاری بود که در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر برای نخستین بار روی پرده سینماها رفت و با نامزدی در بخشهای مختلفی از این جشنواره در دو بخش بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی صحنه، سیمرغ بلورین را به دست آورد.
گفتگو با یکی از کارگردانان و بازیگران جوان عرصه هنرسینما و تـئاتر
لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید متولد چه سالی هستید و مدرک تحصیلیتان چیست؟
من داود جمال متولد سال۶۶هستم و تحصیلاتم دیپلم کارگردانی و بازیگری و فیلمبرداری و عکاسی است.
حرفه هنری شما چیست؟
تـئاتر وسینما
ازچه زمانی است وارد این حرفه شدید؟
از سال۸۰اولین کار حرفه ای ام را با بازی در "نیمکت" آغاز کـردم و اولین کارگردانی من در
پروژه "مادرم وطن" بود.
سینمای ایران را چگونه می بینید؟
از نظر مخاطب سلیقه ایست واز نظر حرفه ای خیلی ضعیف است.
دیدگاه مردم نسبت به سینما را چگونه میبینید؟
وقت تلف کردن در سینماست والسلام.
حمایت مسئولان از حـرفه وسینما چگونه است؟
فقط در حد حرف است در عمل هیچ حمایتی نیست.
تا چه زمانی قصد فعالیت در عرصه هنری را دارید؟
تا وقتی مردم و مسئولین جامعه هنری اذیتمان نکنند.
لطفا چند نمونه از کارهایتان را نام ببرید.
در "مادرم وطن" بازیگر بودم، تله فیلم "چه شود" را کارگردانی کردم، در تئاتر جشنواره فجر "تیک
تاک و تیپ تاپ" بازیگر بودم در سینمایی
"نفوذی" وسینمایی "رد پایی" و در "بزرگراه" کار آقای تبریزی همکاری کرده ام.
آیا شما اعتقاد دارید که سینمای ایران موزه است؟
بله صد درصدچون فیلم خوب ودرست وحسابی روی پرده نمیرود.
فرق سینمای ایران با سینماهای غربی واروپایی چیست؟
نوع امکانات ونوع کار
آرزوی شما چیست؟
امید دارم هـــنر ما به جایی برسد که هـنرمند نماها حـذف شوند نه هـنرمندان.
حرف اخر؟
دوست دارم به همه بیاموزم ولی نمیدانم چرا بعضی ها بی معرفتی میکنند و در کار ریا ودروغ زیاد
گفتگو توسط : مریم سلمان زاده
عکس توسط : توحید شرکت تبریزی
فایل گفتگو با جناب آقای سعید قاسمی را از لینک زیر دانلود نمایید.
فیلمبرداری بخش دوم فیلم کوتاه تقاص با عنوان اعتماد بنفس پایان یافت
به گزارش شهریارپرس عبادزاده در گفتگو با خبرنگار حوزه آسیب های اجتماعی افزود : قسمت اول فیلم تقاص با عنوان " اول گوش کن "در تیرماه 97 به سفارش دبیرخانه شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان آذربایجان شرقی بمدت سه دقیقه تولید و پخش شد و قسمت دوم فیلم تقاص با عنوان " اعتماد به نفس "به سفارش اداره کل سلامت و امور اجتماعی شهرداری کلانشهر تبریز در اوایل اسفند ماه کلید خوردمحمد عباد زاده کارگردان این مجموعه ، هدف از ساخت این نوع فیلمهای آموزشی را پیشگیری از آسیب های اجتماعی دانسته و گفت : انشاء الله با یاری خداوند متعال و با کمک دوستان بتوانیم این مجموعه را ادامه دهیم
وی ادامه داد : گسترش آگاهی و اطلاع رسانی در جامعه از جمله در بین جوانان مهمترین راه مقابله با رواج مواد مخدر به شمار می رود و بهترین راه مبارزه با ترویج این بلای خانمانسوز ، اطلاع رسانی و آگاه سازی استعبادزاده در ادامه با اشاره به اینکه ، اگر والدین به تکالیف خود آگاه باشند و آموزش های لازم را ببینند آسیب پذیری فرزندان کمتر می شود ادامه داد : بنده به عنوان کوچکترین عضو از جامعه هنری وظیفه خود میدانم که در این راه پیشقدم باشم و امیدوارم همه جوانان و نوجوانان بسلامتی و شادی همیشه در آغوش گرم خانواده باشند.
در فیلمبرداری پایانی بخش دوم مجموعه آقایان دکتر محمدحسین حسن زاده مدير کل محترم سلامت و امور اجتماعی شهرداری تبریز و حسین مرسلی مسئول پژوهش دبیرخانه شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر تبریز حضور داشتند .
شایان ذکر است ، نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان این فیلم : محمد عبادزاده و مدیر تصویر رضا آذران می باشد از بازیگران این مجموعه ، محمد رحیم قره خانی ، سامره ایرانی ، علی اکبری ، سعید ببری ، عبداله نماینده ، آیلین نجفیان پور ، سلیمان لشگری ، در بخش گریم : سینا فتحی ، حمل و نقل : حسن قلیزاده و مدیر تولید علی رشیدی می توان نام بردآقای حسین مرسلی کارشناس حوزه پژوهش و برنامه ریزی در مسائل آسیب های اجتماعی نیز بعنوان مشاور رسانه در این فیلم نقش ایفا نموده اند.
کسانی که شبکه سهند را دیده باشند حتما چهره بانویی شیرین سخن را که متولد زنجان بوده و 22 سال است از تهران به تبریز آمده تاایفاگر نقش های متعدد در سیما
باشد را به خاطر می آورند. وی درمورد بازیگرهای زن میگوید: زمانی که به صدا وسیمای تبریز آمدم به جرات میتوانم بگویم که اصلا در صداوسیمای تبریزبازیگرخانومی
وجود نداشت .به گفته آقای هاشم چاووشی یک آقایی را چادر سر میکردند و با صدای زنانه نقش خانوم را بازی میکرد زیرا در صداوسیمای اذر بایجان شرقی محدودیت
خانوم وجود داشت. آن زمان ها من مجبور بودم چند نقش را همزمان ایفا کنم مثلا در یک جایی نقش مادر شوهر بودم ،زمانی عروس ،مادر و حتی خواهر می شدم.
ورودتان به عرصه بازیگری چگونه شکل گرفت؟
من از کودکی خیلی علاقه مند بودم و بعد از ازدواج همسرم آقای اسدی هم مشوق من در این زمینه بودند.
ما در پایگاه هوایی یک نمایشی رابازی میکردیم که آقای اسدی آن را نوشته بودند در انجا به عنوان بهترین بازیگر زن انتخاب شدم گویا از صداوسیمای مرکز تبریز هم
آمده بودند که نمایش مارو ببیند بعد از نمایش آمدند سراغ من واز من دعوت کردند.
در سال ۱۳۶۸ وارد تئاتر استانی سوره در تبریز شدم. با تئاتر "زوزه" به کارگردانی جناب حسن نجفی کار تئاتر را شروع کردم.
بعد ها مقدمات بازیگری فراهم شد. علت ورودم به بازیگری صرفاً علاقه بود.
تحصیلات فوق لیسانس علوم ورزشی و علوم بازیگری دانشگاه هنر صورت افتخاری دارم
کاملا اتفاقی با جناب نجفی در حوزه تبلیغات اسلامی با دیدن تبلیغات هنری در حوزه تبلیغات وارد کار بازیگری شدم.
از فعالیت ها و مخصوصاً فعالیت های هنری خودتان بفرمایید.
اولین بار به اتفاق جناب چاوشی در فیلم "یالقیز کوره کن" (داماد تنها) جلوی دوربین رفتم بعد با کار "دزد نابغه" به صورت تله استودیویی توسط ناصر هاشمی به
کارگردانی آقای پورهادی بود حضور یافتم.
از سال ۷۱ تا ۷۵ به صورت روتین در برنامه سحرخیزان کوچک در تبریز کارکردم که این برنامه در شبکه ۲ تهران پخش می شد.
تعریفتان از بازیگری چیست؟
بازیگری یک دریا ویک دنیاست. بازیگری در یک کلام خلاصه نمی شود .نشات گرفته از وجود آدمی است .بازیگری باید با روح وخون انسان اجین بشود بازیگری به نظر
من عشق وعلاقه هست که میتواند مشکلات مردم را به تصویر بکشد میتوانم به جرات بگویم که یک گوهر گرانبهاست
از تحصیلات خود بگویید و به غیر از هنر چه فعالیت های دیگری دارید؟
بنده مربی ورزش هستم قبل از انقلاب قهرمان رشته دو میدانی کشوری بودم، دارای ۳ مقام آسیایی در هفتمین دوره مسابقات آسیایی دارای ۳ مدال طلا، نقره، برنز و سابقه
مربیگری در سالن ستاره شرق را دارم.
وقتی می خواستید وارد این رشته بشوید رفتار اطرافیانتان مخصوصا پدرو مادرتان با شما چگونه بود؟
مادرم خانمی مذهبی هستند ومتاسفانه دوست نداشتند و به واقع الان هم نمیپسنددند ولی خوشبختانه وقتی همسرم وبچه هایم کار من را میدیدند بسیار خوشحال می شدند
ومن را تشویق می کردند. من در عین اینکه بازیگر هستم 23سال هم است که مربی بدن سازی هستم و شاگردانم خیلی خوشحال می شوند وقتی کار های من را می بینند.
تا چه زمانی قصد ادامه فعالیت هنری در زمینه سینما را دارید؟
قصد دارم تا همیشه ادامه دهم، اما ترجیح میدهم در زمینه هایی که فعالیتشان ضعیف است همکاری نکنم.
چه تصور و انتظاری از دنیای هنر و مخصوصاً فعالیتهای هنری موجود در تبریز دارید؟
متاسفانه هنر در تبریز به صورت باند بازی در آمده است و به جرات می توان گفت هنر در ایران روابط و باند و پارتی بازی و پول است.
به نظر شما چرا هنر در تبریز آنچنانکه مردم تبریز انتظار دارند پیشرفت نمی کند؟
به این علت که استعداد یابی در حد صفر است.
سال ۸۰ به بعد دنیای هنر مطرح شد از دیدگاه فرهنگی مافیا گری کل سینما و هنر سینما و باندبازی و پول و پارتی بازی سینمای ایران را شکست.
نظرتان راجع به جشنواره فیلم تبریز چیست؟
حرکت خوبی است امیدوارم مسئولین با جوانان همکاری کنند تا جوانان هم بتوانند در این عرصه پویا باشند.
نظر شما در مورد دلی کار کردن هنرمندان چیست؟
کار افتضاحی است زیرا زیر سوال بردن هنرمندان دیگر است دلی کار کردن جای خود و پولی کار کردن جای خود را دارد .
پروژه سیب به کارگردانی جناب آقای شرکت تبریزی چگونه بود؟
خوب بود ذوب عشق بهتر بود.
اخیراً مد شده که از پایتخت به تبریز بازیگر می آورند، نظر شما در این مورد چیست؟
کار افتضاحی است و نادیده گرفتن هنرمندان استان خودمان است و زیر سوال بردن سینما و هنر بازیگران و هنرمندان استان خودمان است.
بعضا مشاهده میشود که خانواده ها مخالف با این رشته هستند چه راهکار هایی را شما پیشنهاد میدهید برای اینکه خانواده ها موافق این رشته باشند؟
متاسفانه در جامعه امروزی ما چون بعضی از خانواده ها از رشته هنر مخصوصا بازیگری وکار گردانی اطلاعاتی ندارند در حالی که رشته بازیگری رشته ای است که به
جامعه اطلاعات وآگاهی میدهد پیشنهادمن این است که خانواده ها اول در مورد رشته ما اطلاعات کسب کنند وبعد بچه ها را ترغیب کنند تا از راه علمی وجامع ازمسیر
دانشگاه ویا اموزشگاه های معتبر در این رشته مشغول بشوند.
فعالیت آموزشگاه های بازیگری را چگونه ارزیابی می کنید؟
آموزشگاه های بازیگری اگر استادانش خوب باشد یعنی اساتیدی باشند که از علم روز برخوردار باشند وهمه فوت وفن این رشته را بدانند خیلی خوب ومفید است من به
شخصه آموزشگاه امین تارخ را قبول دارم وچون ایشان استاد بزرگی هستند بنابراین درس هایی را که یاد میدهند میتواند به روح وروان بازیگر اثر بگذارد.
نظرتان در مورد اجرای تئاتر تبریز چیست؟
متاسفانه در تبریزآنچنان که باید وشاید به تئاتر ارزش قائل نمی شوند ومتاسفانه وقتی قرار است نمایشی اجرا شود یا سالن ها خالی هستند ویا افراد مخصوصی برای دیدنش
میروند واجرا برای عموم نیست که باید در این مورد کارهای اساسی صورت گیرد.
گفتگو توسط : سارا راد اقدم
سرویس عکس : احد جعفریان
گفتگوی صمیمی با جناب اقای رقامی یکی از هنرمندان برتر کشور
فرصتی پیش امد تا با یکی از هنرمندان برتر ایرانی که افتخار داده بودند ودر دفتر پایگاه خبری شهریار پرس حضور یافته بودند گپ وگفتگوی صمیمی داشته باشیم
جناب اقای رقامی علاوه بر بازیگری در عرصه تهیه کنندگی هم فعالیت چشمگیری دارند که فیلم های زیادی مثل دوروی سکه و... را تهیه و تولید کرده اند
ایشان در مورد خودشان که پرسیدم خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی وارد عرصه بازیگری شدید
چنین می گویند:
من غلام حسن رقامی هستم متولد 1328/9/22 در تبریز در سال ۵۱ با گرفتن دیپلم آن زمان وارد عرصه هنر شدم. در سال ۵۳ به وسیله مرحوم مهدوی با دوربین آشنا
شدم سپس با فیلم هم قسم همبازی خانم مرجان و مرحوم رضا فاضلی و ولی الله شیراندامی شدم. در سال ۶۰ بازی در فیلم شکار در شب به کارگردانی علی عسگری و
شهرام شبیری را در کارنامه هنری خود داشتم در سال ۶۳ برای بیمه ایران کار کردم سپس در سال ۶۵ فیلم یوزپلنگ به کارگردانی مرحوم ساموئل خاچیکیان و بعد از آن
در سال ۷۰ و ۷۱ مردی در آینه به کارگردانی ساموئل خاچیکیان بازی داشتم.
در سال ۹۰ از سینما خداحافظی کردم ولی باز هم دلم طاقت نیاورد و از همان سال به کارگردانی محراب نورزاده در چهارفیلم ایفای نقش کردم که آخرین آنها تبریز ۲۰۱۸
می باشد. در سال ۹۶ دو روی یک سکه به کارگردانی رضا آذران و در اواخر همان سال در آذرماه ته قاب احتیاط به کارگردانی سیامک سهرابی را بازی کردم
وهمچنین در مورد حضورشان در عرصه هنر بخصوص سینما و تلویزیون و تاتر بر این عقیده هستند که تا زمانی که سینما هست من هم هستم.
وبه سوال ما که پرسیده بودیم زمانی که می خواستید وارد عرصه هنر شوید رفتار خانواده و اطرافیان با شما چگونه بود؟
این چنین پاسخ دادند : من در آن زمان مجرد بودم و خانواده نیز مخالف فعالیت من در سینما بودند.
آیا به غیر از هنر سینما و بازیگری فعالیت دیگری دارید؟
تخصص من تشخیص ترکیدگی سیلندر های سبک و سنگین و تعمیر آن هاست تا سال ۸۵ که در همین عرصه و شغل بودم که بعد از آن وارد ساخت و ساز شدم
وحرف اخر ایشان این بود که:
من از مسئولان و دوستان استان و شهر مان خواهشمندم با توجه به فرهنگ و اصالت استان آذربایجان به فیلم ها و مستند های آذری و همچنین فعالان در این عرصه توجه
و کمک بیشتری داشته باشند و ممنونم که وقتتون رو در اختیار من قرار دادید.